• امروز : شنبه - ۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 20 April - 2024

دلنوشته‌ای از فاطمه شیربیگی، جوان ۱۷ ساله اناری در مورد حادثه پلاسکو

  • 11 بهمن 1395 - 17:55
دلنوشته‌ای از فاطمه شیربیگی، جوان ۱۷ ساله اناری در مورد حادثه پلاسکو

دلنوشته‌ای زیر اثر فاطمه شیربیگی، جوان ۱۷ ساله اناری در مورد حادثه پلاسکو است که در دبیرستان رحیمی تحصیل می‌کند.

بسمه تعالی
لعنت به این دیدار ، لعنت به این دیوار، لعنت به این آوار، من زیر آوارم !

ما شرمنده شهدای آتش نشانیم چرا باید به خاطر یک سهل انگاری ناچیز قربانی شوند؟ چرا مادران و همسران و فرزندانشان باید برای بازگشت جسد سالمشان دعا گو باشند؟ چرا نباید امیدی به زنده ماندنشان یا حتی سالم بودن پیکرشان و خاکستر نبودنشان باشند؟ چرا رفتند خاموش کنند اما خاموش شدنند؟چرا و چرا؟جواب این چراها حکمت خداست!!!!!

همه چی داشت خوب پیش می‌رفت که ناگهان بر اثر سهل انگاری دیدم که ساختمانی ۱۷ طبقه که دیار و سرزمین و دنیایی از زحمات مغازه داران و محل اقتصادی آن ها بود بر باد رفت، خیلی صحنه ای ناگوار و خطرناکی بود اما از این میان قهرمانانی پیدا شدند و جان و روح خویش را به خاکستر و پودر و آتش تبدیل کردند؛ کاری بود پر تلاش و سخت.

همسران و مادران و فرزندان و همه و همگی در انتظار جسدهای سوخته بودند اما نکته جالبی‌ست اینجا واقعا احسنت و تبارک ا… به مادرانی که این فرزندان شجاع را تحویل ساختمان پلاسکو دادند ولی سخت است و فشار جسم که بعضی انسان هایی از این میان پیدا می‌شوند و فقط و فقط به خاطر لایک های فراوانی که در دنیای مجازی بخورند عکس های سلفی می‌گیرند کاری سخت و اشتباه است یا برخی دیگر شایع پراکنی هایی که می‌کنند .

امیدوارم در غم و غصه های خانواده های شهدای آتش نشان شریک باشید.

خوشا به حال جوانمردی که شهد شهادت چشید

دلش هوای مردان کربلا پر کشید

خوشا به حال آن آتش نشان بی ریا

  آن که جانش را سپرد دست خدا ?

شهدای ما رفتند که آتش را خاموش کنند اما خود چون شمع سوختند اما راه را برای ادامه مسیر روشن کردند

 

ثبت دیدگاه