• امروز : جمعه - ۷ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 26 April - 2024

گفت‌وگو با گربه؛ شعری از محمد گرجی

  • 02 اردیبهشت 1396 - 8:12
گفت‌وگو با گربه؛ شعری از محمد گرجی

شعری زیر سروده محمد گرجی، یکی از شاعران اناری است.

 

بدیدم گربه‌ای موش را گرفته
سخن گفتم که او هم کرد شنفته

بدو گفتم سخن را تو بکن گوش
چرا اکنون گرفتی تو یکی موش

بگو این موش نر هست یا که ماده
مگر او هم ندارد خانواده

چرا زین موش گلویش را گرفتی
جوابم را بده حال که شنفتی

چنین گفت گربه با اون سبیلش
نگو موش موش مگر هستی کفیلش

شکار کردم شکم را من کنم سیر
به فرزندم دهم امروز کمی شیر

تو ای آدم بگو از بحر بنده
نداری طاقت غم یا که خنده؟

اگر گشتی گرسنه می شوی دزد
ولی من باشکارم می گیرم مزد

اگر روزی شدی پولدار و شنگول
که حتی گربه را هم می زنی گول

تو قانون را گذاری زیر پایت
ولی من حکم ایزد را رعایت

تو آدم می کنی ظلم بی نهایت
کدامین گربه کرده است جنایت

به نامحرم نگاهت نیست مسدود
ولی درگربه ها این نیست محدود

تو غیبت می کنی فتح و فراون
که تهمت می زنی نادیده افزون

چرا حرص می زنی از بحر روزی
تو آخر در آتش جهل بسوزی

اطاعت از خدا کردی فراموش
به من گفتی تو می گیری چرا موش

حرارت در طمع داری تو اکنون
رهایم کن شوم من خیلی ممنون

تو ای گرجی سوال کردی خراب شد
دلی پر حسرت و چشمت ز آب شد

 

 

ثبت دیدگاه