یادداشت زیر نوشته محمد انارکی محمدی یکی از فعالان اناری است.
امروزه و در فضای کنونی جامعه، سخن گفتن و داوری کردن از روی دقت و تحلیل منصفانه به نقد و ارزیابی اندیشهها، کاری دشوار و فتنهخیز شده و تاثیر خود را بر تشویش فکر و مغشوششدن ذهن عمومی مردم گذاشته است.
در این غوغا صدا به صدا نمیرسد، گوشها مشتری زبانها نیست و چراغهای راهنما را هم خاموش کردهاند که این خود عاملی برای سوءاستفاده از عقاید مذهبی مردم جهت غلبه احساسات بر عقل است.
عاملان این شیوه با پوشاندن نقابی از انقلابی بودن و با در دست گرفتن تریبونهای مذهبی با این زهر در قند رفته؛ عدهای را که به شیرینی و ظاهر آن فریفته شدهاند، کشتار میکند.
این همان روشی است که راه فرار از انتقاد را میآموزد و مشوق افکاری میشود که خود را بر صواب و درستی و مخالفان را بر خطا میداند و جز افکار غبار گرفته خود، هیچ عقیده دیگری را برای ورود به کارگاه عقل و علم شایسته نمیداند.
مجریان این روش سعی در محدود کردن افراد جامعه دارند تا نگذارند دنیای مردم حداقل معادل دنیای جغرافیایی خارج شان باشد. برای مردم حساسیتها و نگرانیهایی را ساخته و پرداخته میکنند تا دنیایشان چنان تنگ و محقر گردد که بسیاری از حوادث بزرگ جهان در دنیای آنها نگنجد.
مرحوم جلال آل احمد وقتی در جایی با درویشی برخورد کرد که فن خوابکردن میدانست، نوشته نمیدانم چرا برخی اشخاص اصرار دارند مردم را به خواب فرو برند، در حالی که عاقلانهتر و مقبولتر این است که افراد را بیدار کنند…
قطره دریاست اگر با دریاست / و گرنه او قطره و دریا، دریاست