متن زیر را یکی از مخاطبان انارپرس ارسال کرده است.
دیروز جمعه نهم تیرماه روز امتحان مدارس نمونه دولتی بود و خواستم آقازاده را به آزمون برسونم اما خودم را داخل آزمون بزرگتر دیدم وقتی که چراغ آمپر بنزین ماشینم روشن بود! سری به پمپ بنزین امین شهر زدم طبق معمول یک خط در میان هماهنگ شده با پمپ گلشن جمعه ها تعطیل است. با التماس و هزار تا وعده و عید ماشینم را خر کردم تا خودش را رساند به انار و آقازاده را به آزمون رساندم و رفتم پمپ بنزین داخل شهر اما به علت قیر ریزی جهت زیر سازی آسفالت بولوار تعطیل بود. ماشینم راضی بود برای چند قطره بنزین خودش را به آب و آتش بزند وحتی به قیر داغ!! اون راضی بود معتاد در به در که پول مرا مواد میکنه میریزه تو باکش و دود میکنه! ولی دلم من چی؟! راضی بود؟! راضی هم باشه پمپ تعطیل بود یعنی مجبور بود تعطیل کند.
دیدم این ماشین برای من هیچ خیری ندارد جز اینکه چرخش می چرخد! درست است که با چرخش چرخ زندگی مرا هم می چرخاند ولی به چه قیمتی؛ اینکه مواد بگیرد و بریزد توی باکش دود کند و دودو دو دود راه بیاندازد توی خیابون! اگر معتاد نبود که بهتر چرخ زندگیم می چرخید
پمپ داخل شهر که تعطیل بود مجبور بودم برسونمش پمپ بیرون شهر و رسوندم… کاش که نمیرسوندم!
اونجا هم تعطیل بود وچراغ آمپر بنزین به نظر پر رنگتر شده بود شبیه این درای نورانی تو فیلمها که دریچه میشن برا آدم که عبورش بدن او دنیا
برا ماشینم در نورانی آورده بودن! ولی برا من بز!! اصلا خر آورده بودن!
من به کنار این ماشین بیچاره حالا معتاد شده جرم نکرده! بدبخت بیماره این درسته! توی این شهر همه پمپ ها هماهنگ نشده!!تعطیل باشن بهتر نیست در آینده هماهنگی صورت بگیره چرخی بچرخه!
چندتا ماشین مثل این وجود داره؟ که صبح جمعه ای داره دنبال مواد میگرده من میگم این ماشینا به جهنم یکی دوای مرگش چند قطره بنزین با سرب باشه باید تو این انار سرشو بذاره زمین بمیره
چند وقتیه بنزینا بدون سرب شدن به جهنم!!!!!! ما راضی به بدون سرب هستیم! سربش باشه برا میدون جنگ! لااقل همین بدون سربشو به تن مردم بزنن!!
بگذریم من مونده بودم و یک ماشین معتاد، پمپ های بنزین تعطیل و یه درب نورانی!
ولی منم از اوناش بودم که کم نمیاره چون از این درای نورانی زیاد دیده! با خیال راحت!!!! حرکت کردم به سمت گلشن خیالم از این بابت راحت بود که ماشینم تولید داخله! و هر روز چرخش که میچرخه از این درهای نورانی باز واز چراغهای رنگو وارنگ زیاد میدیدم وعادت داشتم وفولاد آب دیده بودم اصلا ما ایرانی ها فولاد آب دیده هستیم
به سمت گلشن حرکت کردم جایی که احتمال میدادم با توجه به تعطیل بودن پمپ امین شهر باز باشه، گلشن که رسیدم واز دور درب تک پمپ گلشن، درب خوشبختی رو دیدم باز بود! ماشینم با اشتیاق بال درآورده وپرواز میکرد منم پرواز میکردم اون بسوی خوشبختی ومن بسمت بدبختی
هنگام پرواز داشتم به این فکر میکردم که منطقه ما الحمدلله که نه مشکل تنفسی به خاطر هوای آلوده به سموم داره اصلا اینجا سمی مصرف نمیشه که داشته باشه و نه مشکل تنفسی به خاطر هوای آلوده به بی پولی که خدا رو شکر به خاطر باغات پرمحصول مخصوصا توی این چند سال اخیر وجود نداره! مشکل ریزگرد معادن مس هم وجود نداره تنها مشکل تنفسی مردم منطقه انار یکی دود دودکش کارخانجات بی شمار شهرک صنعتیشه ویکی دود این ماشینهای معتاده
که چاره ای نداریم وباید موادو بهشون برسونیم! وقتی میبینیم بجون زاپاس وچهارتا چرخشون قسم مون میدن!!!
ماهم دل رحم قبول دار میشیم واین میشه که از دود اونا هوا آلوده میشه همانند هوای آلوده تهران!!! ورقابت ما با تهرونیها همین هوای آلوده میشه که آمارو میبینیم این دوتا شهر!! باتوجه به میزان آلودگی هوا همیشه در رقابتن!! ی روز تهران آلوده ترین شهره ی روز هم انار!!
میگم بهتر نیست امروز که همه ماشینا تو ترکن وپمپ بنزینا تعطیله تو انار نهم تیر روز هوای پاک نامگذاری بشه وهر ساله گرامی داشته بشه!!!!ومردم در این روز با دوچرخه بیرون بیان!
بابا بذارین برا یک روزم که شده مردم نفس راحت بکشن! فقط همین یه روز بجون زاپاس وچهار چرخ ماشینم قسم!
