یک شهروند اناری با ارسال متنی به انارپرس از سختیهای زندگی سخن گفت.
متن ارسالی به شرح زیر است:
پدرم چند سال است در یکی از صحراهای گلشن کار میکرده. حالا که پستهها خراب شده صاحب کار باید گوسفندها را به صحرای ببری. پدر من هم چند روزی رفته اما چون از عهده کار بر نیامده، به صاحب کار گفته که من میتوانم کار کشاورزی انجام دهم و گله داری از عهده من خارج است. صاحب کار هم رفته و یک کارگر دیگر که نمیدانم زاهدانی است یا افغان آورده.
پدرم الان ۵۷ سالش است. به نظر شما با این سن میتواند گوسفند به صحرا ببرد؟ سه سال دیگر هم بازنشسته میشود. صاحب کار به پدرم گفته برای پرداخت بیمه هم به من پول بده تا این سه سال را بپردازم. آیا بعد از این همه سال زحمت کشیدن آیا این انصاف است حالا که پدرم از کار افتاده شده اینطور با او برخورد شود؟
دو برادر بیکار هم دارم. هر جا رفتند دنبال کار، پیدا نشد که نشد. یکی از برادرهایم هم مدتی در یکی از معادن شهربابک کار کرد و ۱۳ میلیون پول از شرکت میخواهد اما پول را ندادند و خوردند و آب هم روش. هر چی هم رفت و آمد فایده نداشت. صاحبکار برادرم اهل رفسنجان است.
حالا هم که پدرم بیکار شده. در این وضعیت گرانی ما چطور زندگی کنیم. زمانه خیلی خراب شده و زنده ماندن در این دنیا برای قشر ضعیف سخت شده. همواره می گویند انار و گلشن خیر زیادی دارد، پس چه کار میکنند؟ فقط مدرسه و مسجد میسازند و اسمشان را هم بالای سر مساجد و مدارس میزنند. چرا برای جوانان کاری نمیکنند، کارخانهای، کارگاهی …. تا جوانان شغلی پیدا کنند.
در انار خیلیها که زن و بچه دارند از بیکاری و نداری زندگیهایشان در حال فروپاشی است. خیلیها هستند به دلیل اجارههای بالا و مخارج زیاد از دنیا سیر شدهاند.جوانها سنشان بالا رفته و به خاطر نداری نمیتوانند ازدواج کنند. خیلی جوانها هم از بیکاری به مواد مخدر روی آوردهاند.
صدای ما را به گوش مسئولین برسانید. بگویید مدرسه ومسجد زیاد ساخته شده، آینده جوانان دارد سیاه میشود، کاری کنید. بگویید تا خرتان از پل گذشت کارگر بدبختی را که شب وروز برای شما کار کرده به خاطر یک سال نداشتن پسته از کار بیکار نکنید.
بروید از تک تک جوانان گلشن، انار یا هر جای دیگر بپرسید، همه ناراضی هستند. همه دلشان خوان است. برخیها به خاطر نداری شرمنده خانوادههایشان هستند و آرزوی مرگ دارند.
آنهایی که دارند لااقل دستی را بگیرند.