• امروز : سه شنبه - ۴ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 23 April - 2024

شهید سیداحمد صابری از شهدای امور تربیتی

  • 02 فروردین 1394 - 1:00
شهید سیداحمد صابری از شهدای امور تربیتی

شهید سیداحمد صابری جزو ۱۳ شهید امور تربیتی در استان کرمان است.

نخستین کنگره شهدای امور تربیتی پس از ۳۵ سال با حضور ۷۵۰ نفر اعضای خانواده این شهیدان برگزار شد. این کنگره همزمان با سالروز تاسیس امور تربیتی امسال برای نخستین بار به صورت سراسری به پاسداشت رشادت های شهدا، با حضور خانواده معظم ۴۰۰ شهید در سالن همایش های برج میلاد برگزار شد.

میهمانان بسیاری از خانواده های این شهدا و مسئولان کشوری و لشگری برای حضور در این مراسم دعوت شده اند که از برخی از آن ها تقدیر شد.

هشتم اسفندماه سال ۱۳۵۹ شمسی سالروز تاسیس نهاد مقدس امور تربیتی به دست شهیدان رجایی و باهنر است که هرساله بدین مناسبت، مدارس کشور برنامه های ویژه ای به منظور تقدیر از مربیان پرتلاش امور تربیتی و معرفی بیشتر برنامه های پرورشی کشور برپا می شود.

 

saberi

مشخصات شهید :

نام و نام خانوادگی: سیداحمد صابری

سال تولد: ۱۳۴۰

محل تولد: شهرستان انار استان کرمان

سال ورود به امور تربیتی: ۰۱/۰۷/۱۳۶۵

مدرک تحصیلی: دیپلم

محل اشتغال: مربی امور تربیتی مدرسه

تاریخ اعزام به جبهه: ۱۳۶۱

محل اعزام: شهرستان انار استان کرمان

نحوه شهادت: جهاد در جبهه‌های حق علیه باطل

تاریخ شهادت: ۱۳۶۶

محل شهادت: کربلای چهار

محل دفن شهید: شهرستان انار

مدت حضور در جبهه: ۵ سال

زندگی‌نامه شهید:

معلم شهید سیداحمد صابری در سال ۱۳۴۰ در شهر انار و در خانواده‌ای مؤمن و متعهد دیده به جهان گشود و در همان اوان طفولیت و در سن شش ماهگی پدر بزرگوارش را از دست داد و زندگی خود را به دور از سایه الطاف پدرانه شروع نمود.

وی تحصیلات ابتدائی خود را در دبستان سعدی انار آغاز نمود همزمان با تحصیل، سخت کار می‌کرد و کار و دانش را با هم درمی‌آمیخت.

شهید والامقام در سال ۱۳۶۰ موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید و کار خود را به عنوان معلم امور تربیتی در دبستان سعدی و راهنمایی شهید آیت ا… صدوقی آغاز نمود و انجام امور تربیتی و پرورشی با روحیه او سازگاری کامل داشت چرا که او دلسوخته اسلام بود و آرزویش این بود که بتواند مروج دستورات مبین اسلام باشد و روح نوجوانان را با دستورات و آیین آسمانی اسلام آشنا سازد و هم‌کلام شدن با دانش‌آموزان برایش مسرت‌بخش بود. شهید صابری در سال ۱۳۶۱ به خدمت سربازی مشغول شد.

وی در تاریخ ۲۰/۰۲/۱۳۶۵، به فراگرفتن شنا و قایق‌سواری مشغول و سپس در اهواز و در کنار سد دز مبارزات خود را بر علیه رژیم بعثی عراق که آن روزها متجاوز به حریم کشور عزیزمان ایران شده بود، آغاز کرد و در همان عرصه در عملیات کربلای ۴ عاشقانه شاهد شهادت را در آغوش کشید و به سوی حق شتافت.

پیکر مطهر این شهید به مدت ۹ سال مفقودالاثر بود و بالاخره پیکر پاک این کبوتر مهاجر پس از گذشت ۹ سال دوری به سوی زادگاهش روانه گشت و در سال ۱۳۷۵ در جوار قبور مطهر دیگر شهدای این شهرستان در امامزاده محمدصالح (ع) به خاک سپرده شد. «روحش شاد و یادش گرامی باد»

وصیت‌نامه شهید:

به نام یگانه خالق هستی خداوند قادر متعال که همه ما را از نیستی به هستی آفرید و با سلام به پیشگاه منجی عالم بشریت امام زمان (ع) و رهبر کبیر انقلاب و همه شهدای عزیز و اسیران گرامی، معلولین و مجروحین محترم.

خدمت والده مهربان و خوبم و خواهر عزیزم سلام فراوان عرض می‌کنم؛ امید است که حال شریف و مبارک شما خوب باشد و انشاءالله تمام اوقات زندگی را به خوبی و سلامتی بگذرانید و از همه‌ بلیات مصون و محفوظ باشید.

تنها خواهشی که دارم این است که در هنگام نماز دعا برای سلامتی آقا و مولایمان امام زمان (عج) و رهبر عزیز و آزادی اسرا و سرنگونی صدام و حزب بعث و سلامتی و پیروزی نهائی رزمندگان را فراموش نفرمایید زیرا دعایی که از سوز دل و از اعمال قلب سرچشمه بگیرد حتماً مورد اجابت خدا قرار می‌گیرد و مستجاب می‌شود.

از برادران و خواهران عزیزم، تمنا دارم که والده را تنها نگذارند و حتی الامکان به او سربزنید و از او خبر سلامتی را کسب کنید که بر همه ‌شما لازم و واجب است و مبادا روز خود را به شب برسانید و از او خبر نگرفته باشید.

همه شما را به تقوای الهی و نمازهای جماعت و نماز عبادی، سیاسی جمعه سفارش می‌کنم.

مبادا ریا شود!

راوی: سکینه صابری (خواهر شهید)

پیش از عملیات کربلای چهار بود هنگامی که شهید بزرگوار به آغوش گرم خانواده برگشت متوجه شدیم که شهید با حالت کج کج راه می‌رود و خواستیم که علت را جویا شویم ولی خود شهید اجازه نمی‌داد که علت آن را بپرسیم.

تا اینکه متوجه شدیم برادر شهیدم هر از چند گاهی به شهرستان رفسنجان مراجعه می‌کند و مجدداً به خانواده برمی‌گردد و همان موقع بود همسر بنده که از دوستان بسیار صمیمی و محرم راز آن شهید بود قدم پیش گذاشت و از شهید والامقام علت رفتن او به شهرستان رفسنجان و حالت و نوع راه رفتن از وی جویا شد.

شهید در پاسخ به همسر بنده با حالت تواضع گفت: «که خواهش می‌کنم صحبتی که الآن می‌شنوید را در جایی بیان نکنید … » و موضوع این بوده که آن شهید عزیز از ناحیه کتف و شانه به خاطر اصابت ترکش زخمی می‌شود و چون دوست نداشته که درمانگاه شهرستان خودش با مراجعه وی از این موضوع آگاه شوند و شاید در پی ‌آن مسئولان و یا پرستاران درمانگاه به خانواده و یا به برادر، خواهرهای دیگر شهید اطلاع دهند به شهرستان دورتری عزیمت می‌کردند که مبادا این موضوع باعث اطلاع همگان و در نهایت ریا شود و یا خانواده دچار ناراحتی‌ای از ناحیه شهید شوند به همین علت برای مداوای خود تا شهرستان رفسنجان عزیمت می‌کردند.

ثبت دیدگاه