“نسیم جنوب” شعری را ارسال کرده و آن را به تشنگان یوسف زهرا تقدیم نموده است.
تقدیم به تشنگان یوسف زهرا
کاروان عازم شود امروز به شام به عراق
داعش برگشته به موصل به دنبال اطراق
او که روزی روزگاری بود به دنیا غل چماق
غافل از عشق حسینی نه تفنگ است نه یراق
همچون زالو میمکد خون هزاران آدمی با دماق
او کجا داند علی (ع) رنجیده از خاری به ساق
او ز ترسش میگریزد روز و شب با طمطراق
با گناه و معصیت سوزانده خود، با احتراق
وای بر من وای بر من مردهام از درد و دوری و فراق
بیمحبت یاد حق شادم ز صفرا و صفاق
وای بر من وای بر من دور ز سنت شیعه خوش گشته مزاق
پس کجا رفت اون تلاش و صبر و امید عاشقی با اشتیاق
من نسیمم گفتههایم همه خوارند هم تو هیزم هم تو طاق
تو بلور باش صبر و امید گویا سخت است شقاق
التماس دعا تشنهام نام مرا در لیست زائران بنویسید
بار الها مددی کن تا بداند ساقی
خسته از آب حیاتم نریزد باقی
مست و شیدای توام یا رب تو دادی فدکم
تشنهٔ آب فراتم تو بنما کمکم