شعر زیر سروده خانم مریم نامور یکی از شاعران اناری است.
«به انتظار تو»
دلم نخواست که تقدیر ِ دل سفر باشد
و عشق ، راه درازی پر از خطر باشد
دلم نخواست که در خاطرات حبس شوم
و چشم هایم ابری سیاه و تر باشد
دلم نخواست که آن چشم ها غروب کند
و ردّ ِ خنده ی خورشید رهگذر باشد
غروب و باران ، مهتاب و آسمان، مه و دود
چقدر پایم پشت ِ تو ، در به در باشد؟؟
دلم نخواست درخت ِ رسیده تا به فلک
خوراک ِ ضربه ی بدخیم ِ هر تبر باشد
به انتظار تو شب را به شب رساندم، شب
کسی نگفت قرار است بی سحر باشد!
و پشت ِ پنجره ام مُرده بود قاصدکی
پر از غرور ، که می خواست خوش خبر باشد
تمام ِ عمــــــرم را وقف ِ دیدنت کردم
اگر چه لحظه ی دیــــدار مختصر باشد …