شعر زیر سروده مریم نامور، دانشجوی اناری دانشگاه تهران است.
من از این شعر ِ پُر آزار دلم می گیرد
که شده بر سرم آوار ، دلم می گیرد
باز سیگار و خیابان و غروبی غم بار
آه… از این همه تکرار دلم می گیرد
می نشینم غزلی نوش کنم اما حیف…
از غم ِ جوهر ِ خودکار دلم می گیرد
با خودم توی اتاقی که پر از تنهایی ست
از سکوت ِ لب ِ دیوار دلم می گیرد
به دو چشمت که خداوند غمی انبوهند
می شوم خیره و هربار دلم می گیرد
جاده با خستگی ِ پا و دلم همراه است
از تو از فاصله ، بسیار دلم می گیرد