• امروز : چهارشنبه - ۲۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 17 April - 2024

گفت و گو با دیوانه، شعری از محمد گرجی شاعر اناری

  • 23 تیر 1397 - 12:00
گفت و گو با دیوانه، شعری از محمد گرجی شاعر اناری

گفت و گو با دیوانه، شعری از محمد گرجی شاعر اناری

به ره دیوانه ای دیدم پریشان
گهی ساکت گهی حالش خروشان

به دستش لقمه ای نان پنیر بود
همه اعصاب او خرد و خمیر بود

بدو گفتم چرا گشتی روانی
بده شرحی برایم کن بیانی

به من گفتا برو دنبال کارت
شود مانند من عقل تو غارت

مرا بردند لبنان تا کنم جنگ
همه کاری برایم شد هماهنگ

دفاع از اون عربها کار من شد
عرب کارش ولی آزار من شد

خلاصه خدمتم گردیده پایان
حقوقم داده اند از پول ایران

ببینم مرد ایرانی فقیر است
عرب در کشورش سیراست و سیر است

ندارم من خودم یک لقمه نانی
خیالم می رسد رفتم شبانی

اگر بز می چراندم در بیابان
چرا دیوانه ای اندر خیابان

زن و فرزند من نانی ندارند
حقوقم من بگیرم کم بیارند

عرب هی می خورد از مال ایران
عوض این کشورم گردیده ویران

گرانی کرده است مردم رو دلگیر
جوانان رخ شده مانند یک پیر

یکی دیوانه گردد مثل بنده
یکی مسئول کاری شاد و خنده

چگونه مملکت را پیش بردن
که بعضیها شدن راضی به مُردن

نمی دانی چرا یارانه افزون
نگردد مردم و او کرده محزون

ز آبونمان هر قبضی نوشتند
سکوت از مردمان با آن سرشتند

همه تالاب ایران گشته بی آب
مزارع کشت آن خشک است و بی تاب

معلم می رود اضافه کاری
به آخر می رسد هیچی نداری

زنی را بنده دیدم مثل کاهو
درشت است چشم او مانند آهو

به فحشا می رود دنبال آشی
چرا ایران ما اینگونه باشی

ز بی پولی به فحشا گشته مایل
کسی اورا نمی کند حمایل

نباشد لیف و صابون در حمامی
شده یخچال ما مسجد تمامی

که زاهد خرقه اش بر روی دوش است
نکن باور نگو دارای هوش است

شنیدی این همه از من سخن را
برو در راه خود ول کن تو من را

برو  گرجی کنون هم آس و پاسی
به دنبالت عقیدتی سیاسی

 

ثبت دیدگاه