الهه علیزاده
- بخش از کتاب «پر»: راه دیگری جز مرگ پیش روی من نیست. با چنین موقعیتها جایی برای من و او در این دنیا نیست. من نمیتوانم از او کنار بگیرم و تا زندهام باید او را ببینم و این ملاقاتها کم کم به حیثیت او لطمه می زند و از مقام او میکاهد. من برای اینکه او را بدین مقام برسانم مبلغ هنگفتی دادم و حالا هم برای اینکه به او صدمهای نرسد در محل خود پابرجا بماند، باید او را بگذارم و بروم و در حقیقت من برای خاطر او میمیرم.
- نظر یکی از خوانندگان این کتاب بعد از مقدمه کتاب چاپ شده و میگوید: به جرات میتوانم بگویم کتاب «پر» داستان شورانگیزانه عاشقانه و عارفانه ایست که هیچ نویسندهای نخواهد توانست صحنهها، حالات و سطور درخشان آن را تکرار کند. من پس از سال ۱۳۳۰، تنها سه کتاب عالی و عمیق که به فارسی برگردانده شده است، خواندهام و صحنههای آن در زوایای قلبم و فکرم باقی مانده است. این سه کتاب عبارتند از «جنایت و مکافات» داستایوفسکی، «عبرت بود» بلاسکوایباتر و کتاب «پر» اثر ماتیسن.
- وقتی داشتم کتابامو را نگاه میکردم و در فکر انتخاب یک کتاب بودم، کتاب «پر» رو دیدم و یادمه وقتی این کتاب رو خوندم عاشق داستانش بودم و تا مدتها دلم نمیخواست کتابی به خونم. الان که دارم کتاب رو نگاه میکنم تا بخشی از آن را انتخاب کنم دلم میخواد که دوباره بخونمش و مطئنم که همین هفته این کار رو خواهم کرد و خیلی خوشحالم که این شاهکار الان در دستان منه. هیچ توضیحی در موردش نمینویسم و صمیمانه میخوام که بخونیدش.