• امروز : پنج شنبه - ۳۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 18 April - 2024

تقدیر از محمود بصیری، بازیگر اناری در فرهنگسرای هنر تهران

  • 08 خرداد 1392 - 0:03
تقدیر از محمود بصیری، بازیگر اناری در فرهنگسرای هنر تهران

محمود بصیری، بازیگر اناری تئاتر و تلویزیون طی مراسمی در فرهنگسرای هنر (ارسباران) تهران مورد تقدیر قرار گرفت. خانم “ارمغان زمان فشمی”، شاعر و وبلاگ نویس گزارش این مراسم را که تحت عنوان “شب شعر طنز شکرخند” برگزار شد، در وبلاگش اینگونه روایت کرده است:

armaghan

ارمغان زمان فشمی، شاعر و وبلاگ نویس

بعد از شعرخوانی، نوبت به میهمان ویژه رسید که «در نخستین روز اردیبشهت ۱۳۲۶ در شهرستان انار به دنیا آمد و صدای مادر خطاب به فرزندش بلند شد که: آی انار انار بیا به بالینم! – انار، شهرستانی است بین یزد و رفسنجان، که پسته و هاشمی اش معروف است! – مادرش خانه دار بود و پدرش به کار آزاد مشغول.

mahmood-basiri15محمود بصیری، بازیگر اناری تئاتر و تلویزیون

در  چهارسالگی پدرش را از دست داد و خیلی زود وارد بازار کار شد. ۹ سالش بود و در کارخانه نخ ریسی کار می کرد که «ملک حسین» به بازدید کارخانه آمد و چون او تیز و تند کار می کرد، در کنارش عکس گرفت! در سال ۱۳۳۱ عازم تهران شدند. کم کم وارد دنیای هنر شد و ابتدا در نقش های سیاهی لشکر بازی کرد. در پشت صحنه فیلم «پل» با بازی حسین گیل، نقش هایی بازی می کرد که کسانی مانند جمشید مشایخی برایش دست می زدند. از سال ۱۳۴۴ در تئاترهای شهرستان ها حضور فعالی داشت. در سال ۱۳۴۶ در فیلم قهوه خانه قنبر ایفای نقش کرد و در سال ۱۳۴۹ در فیلم خروس با داود رشیدی همبازی شد که استاد از او برای حضور در کلاس هایش دعوت به عمل آورد. تنگسیر و سوته دلان از فیلم های دیگر قبل از انقلاب اوست.

او به دعوت علی حاتمی به مجموعه تاریخی هزاردستان پیوست و در سریال های تلویزیونی دیگری مانند آرایشگاه زیبا و هتل مروارید نیز بازی کرد. بنا به دلایلی از ۱۰ سال پیش هیچ حضور سینمایی نداشت تا این که نوروز امسال با سریال آب پریا به خانه های مردم بازگشت. معتقد است اگر لباس چارلی چاپلین را بپوشد، می تواند دقیقا مانند او بازی کند، اما آن موقع دیگر خودش نیست.

در سال ۱۳۵۳ دست به ازدواج زد و در مقطع حساس کنونی دارای یک دختر عزیز و دو فقره نوه است که نخواستیم نامشان افشا شود.»

«محمود بصیری»، بازیگر مردمی، در لحظات آغازین حضورش روی سن، به شدت احساساتی شد و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، خطاب به مردم گفت: از آن بالا(اتاق فرمان) دیدم که خیلی خوب می خندیدید. از آنجا که خیلی وقت است چنین خنده هایی ندیده ام، الان صحبت کردن برایم سخت شده است.

او از هنرمندانی مانند حسین کسبیان، رقیه چهره آزاد و سعدی افشار یاد کرد اما چون صدایش به همه سالن نمی رسید، یک نفر خیلی صمیمانه فریاد زد: میکروفن را بده پایین! بصیری پاسخ داد: اینها به ما نگاه نکردند، میکروفن را برای شیرعلی قصاب تنظیم کردند! و افزود: پشت میکروفن ایستادن سخت است.

او در ادامه به نقل خاطراتی از دوران فعالیت هنری اش پرداخت: یک بار با گروه خانم برومند مشغول تمرین بودیم. ایشان داشت به من می گفت وقتی رضا بابک آمد، می پری بغلش و ماچش می کنی. او سعی می کرد میمیک مورد نظرش را هم نشان بدهد اما حواس من به حاج خانمی بود که داشت نزدیک می شد و با تعجب  ما را نگاه می کرد. خانم برومند که متوجه شده بود، به آن خانم گفت ما داریم برای فیلمبرداری تمرین می کنیم. حاج خانم جواب داد: وا، ‌اگر اجرا کنید چه می شود!

در زمان فیلمبرداری هزاردستان، روزی علی حاتمی از من خواست با روبیک منصوری بروم تا صدای شیهه اسب ها را ضبط کنیم. ما دو میکروفن جلوی اسب ها گذاشتیم اما ساعت ها هیچ صدایی از آنها در نیامد. تا این که مردی آمد جلو و پرسید چه می کنید. ما توضیح دادیم. اسب ها را معاینه ای کرد و گفت شما عقل ندارید؟ دو اسب ماده آورده اید، آن وقت توقع دارید برای همدیگر شیهه بکشند؟! فهمیدیم انتظارمان بیهوده است. من به آقای منصوری گفتم نگران نباش، بیا برویم می دانم چه کار کنیم… خلاصه من صدای شیهه را تقلید کردم و ضبط شد. شما هرچه صدای اسب در سریال هزاردستان می شنوید، مال من است!

رفیع اشاره کرد: ‌از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر!

محمود بصیری در ادامه سخنانش گفت: بعد از ایفای نقش یک قزوینی در سریال آرایشگاه زیبا، مردم از آن طرف خیابان با من سلام و علیک می کنند! من متولد انار در استان کرمان هستم اما همه جا می گویم بچه ایرانم. می توانم یک خاطره از قزوین بگویم؟

رفیع- با احتیاط!

– کسانی بودند که به من برای درآوردن لهجه قزوینی کمک کردند و من آن سریال را جوری بازی کردم که خود قزوینی ها گفته بودند این از آن اصیل های شهر ماست! یک بار یک نفر به من گفت تولد پسرم است، می شود بیایی؟ قبول کردم و رفتیم. دیدم همه جور آدم جوان و میانسال و عاقله مرد می آید اما از بچه خبری نیست. پرسیدم. میزبان گفت: اینها می خواهند بروند مکه، می خواستند به خاطر آن که به تو خیلی فحش داده بودند، حلالیت بطلبند! همین جا هم می گویم هرکس را که در قزوین به من فحش داده است، حلال می کنم، هرجا می خواهد برود، برود.

بصیری از تحقیقاتی که برای بازی در نقش یک خروس باز انجام داده بود و از گریم سنگینی که عبدالله اسکندری برای باورپذیر کردن او در نقش یک پیرزن در فیلم دستفروش روی صورتش انجام می داد حرف زد و گفت: اینجا اولین جایی است که بعداز ۸-۷ سال می آیم.

رفیع برای اهدای هدایای آقای بصیری از رضا بنفشه خواه دعوت کرد و از آنجا که ایشان نزدیک در سالن در میان جمعیت ایستاده بود، گفت: می خواهم آقای بنفشه خواه در تقدیر از آقای بصیری کمک کند اما حالا صد نفر باید کمک کنند ایشان به سن برسد!

رضا بنفشه خواه بالاخره خودش را به سن رساند و ضمن تشکر از رضا رفیع که این میهمان ویژه را انتخاب کرده، از محمود بصیری هم سپاسگزاری کرد که دعوت او را لبیک گفته است و ادامه داد: ماشاءالله آقای بصیری اصلا تکان نخورده، هنوز همان پیرمرد ۷۰ ساله ای که بود، هست!

بنفشه خواه خاطره ای هم نقل کرد: به یک قصابی رفتیم که روی شیشه اش نوشته بود:« صد در صد گوسفندی» وقتی گوشت را کباب کردیم و خوردیم، فهمیدیم با خودمان بوده، ما اشتباه خوانده بودیم!

در این فاصله، محمود بصیری که قصد داشت از راه پشت صحنه خارج شود، با در بسته مواجه شد و رضارفیع از مسئولان جلسه تقاضا کرد آن در را باز کنند:  در را باز کنید تا ایشان بتواند خارج شود، [ بسته بودن درها در] همین ۸ سال برایشان کافی بود!

پیشنهاد انارپرس: شایسته است اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان انار با همکاری شهرداری و شورا و بخش خصوصی، مراسم ویژه‌ای برای بزرگداشت محمود بصیری برگزار کند.

ثبت دیدگاه