احسان اکبرپور: انحصارش اگر بیش از صداوسیما نباشد، کمتر نیست؛ نهادی که بیش از ۱۰۰سینمای کشور به نامش است و حالا دیگر ظاهرا نیازی هم نمیبیند که در قبال سیاستها و عملکردش پاسخی روشن دهد. «حوزه هنری» مثل همان روزگاری که محفل مرتضی آوینی و رسول ملاقلیپور بود؛ هنوز ارتباطی تنگاتنگ با سینما دارد و هم در پروژههای سینماگران نزدیک به خودش (بیابای بازگشت سرمایه) مشارکت میکند؛ هم اجازه نمیدهد برخی فیلمها (که نمیپسندد) در سینماهایش اکران شود. اتفاقی که از سال ۹۱ آغاز شد و رفتهرفته تبدیل شد به یک سنت و حتا قانون نانوشته در این نهاد. وقتی در نشست خبری چند روز پیش فیلم رستاخیز در شیراز، از مدیر پخش حوزههنری دلیل تحریم برخی فیلمها از سوی حوزههنری را پرسیدم، غلامرضا فرجی تنها به گفتن «قرار نگرفتن برخی فیلمها در اولویتبندی ما» بسنده کرد و احمدرضا درویش (که فیلم «رستاخیز»ش توسط حوزههنری تهیه شده و پخش میشود) نیز گفت حوزههنری «بر اساس ماموریت و رسالت ذاتی خود»، ۱۰۰سالن سینمایش را برای فیلمهایی که نمیپسندد تحریم میکند و این اقدامش خلاف قانون نیست.
*تاریخچه شکلگیری حوزههنری
اما حوزههنری کی شکل گرفت و چگونه به یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی کشور تبدیل شد؟ حوزههنری ابتدا در سال ۱۳۵۷ با نام «کانون نهضت فرهنگی اسلامی» تأسیس شد، پس از چندی به «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» تغییر نام یافت و در ابتدای دهه ۶۰ به سازمان تبلیغات اسلامی پیوست. در آغاز تحتنظر کسانی چون علی موسویگرمارودی، طاهره صفارزاده، محمدجواد باهنر و محمد بهشتی قرار داشت و به تدریج افرادی چون قیصر امینپور، سیدحسن حسنی، مرتضی آوینی و سیدعلی میرفتاح نیز به عضویتش درآمدند. در صفحه اینترنتی حوزههنری یکی از رسالتهای این نهاد «ارائه پوششهای حمایتی در قالب طرحها و پروژههای فرهنگی و هنری با محوریت دین و ارزشهای مذهبی» و «حمایت و پشتیبانی از اقشار اجتماع اعم از هنرمندان، جوانان، علاقهمندان و افراد دارای استعداد» عنوان شده است. حوزههنری در حال حاضر افزون بر بیش از ۱۰۰سالن سینما، مالکیت و مدیریت دانشگاه سوره، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، انتشارات سوره مهر، هفتهنامه مهر و ماهنامه سوره را نیز بر عهده دارد.
*تحریم فیلمها
اما داستان تحریم فیلمها از سوی حوزههنری از کی آغاز شد؟ اولین تحریمها بهار ۹۱ کلید خورد، زمانی که گروهی به خیابانها ریختند و نسبت به اکران فیلمهای «خصوصی» (حسین فرحبخش) و «گشت ارشاد» (سعید سهیلی) اعتراض کردند. در پی این اعتراضها حوزههنری به اکران این ۲ فیلم در سینماهای خود پایان داد و مسیر را برای تحریم فیلمهای بعدی باز کرد؛ به نحوی که اندکی بعد ۷ فیلمِ «برف روی کاجها» (پیمان معادی)، «من همسرش هستم» (مصطفی شایسته)، «خوابم میاد» (رضا عطاران)، «پل چوبی» (مهدی کرمپور)، «بیخود و بیجهت» (عبدالرضا کاهانی)، «پذیرایی ساده» (مانی حقیقی) و «من مادر هستم» (فریدون جیرانی) نیز به لیست فیلمهای تحریمیاش افزوده شد. این روند تحریمی هنوز هم ادامه دارد و در حال حاضر فیلمهای «قصهها» (رخشان بنیاعتماد) و «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» (کمال تبریزی) از اکران در سینماهای حوزه محروماند. «نهنگ عنبر» (سامان مقدم) نیز در دو هفته نخست اکران سینماهای حوزه را در اختیار نداشت، اما بعد از این مدت تعدادی از سالنهای حوزه به این فیلم تعلق گرفت. همچنین ظاهرا حوزههنری بنا دارد فیلم «خانه دختر» (شهرام شاهحسینی) را نیز در صورت کسب مجوز اکران تحریم کند.
*دلایل تحریم از نگاه حوزههنری
اما چرا حوزههنری به چنین سیاستی در قبال برخی فیلمهای سینمای ایران روی آورده است؟ چرا محرومکردن جمع کثیری از علاقهمندان سینما (مخاطبان ۱۰۰سالن سینما) از تماشای فیلمهایی که مدیران حوزههنری نمیپسندند؛ تبدیل شده به «ماموریت و رسالت ذاتی»؟ محسن مومنی شریف، رئیس حوزه هنری میگوید: «فیلمهایی که مورد تزلزل خانوادهها شود و با آرمانهای انقلاب فاصله داشته باشد را در سینماهایمان نمایش نمیدهیم و آنها را برای اکران انتخاب نمیکنیم» چون «ما میتوانیم انتخاب کنیم و این حق طبیعیمان است». اما پرسشی که مطرح میشود آن است که چرا این اقدام (اگر بر مبنای قانون است) در ۳۴سال اول حیات حوزههنری اجرایی نشد و با ریاست محسن مومنی شریف اجرایی شده؟ دیگر از آن، آیا نهادی که متعلق به بیتالمال است، به بودجه همگانی اداره میشود و بیش از ۱۰۰سینمای کشور را در تملک خود دارد؛ میتواند جمعیت بزرگی از علاقهمندان سینما را از تماشای فیلمهایی که نمیپسندد، محروم کند؟ اعضای انجمن تهیهکنندگان مستقل سینمای ایران معتقدند «محروم کردن یک فیلم از اکران در سینمای بخش خصوصی، با سازمانی که مالک نزدیک به ۱۰۰ سالن سینمای متعلق به اموال عمومی است، تفاوتی فاحش دارد. این حرکت افراطی و غیرقانونی به خصوص که با ممیزی مضاعف همراه است؛ نمیتواند معنایی به جز تعطیلی بخش خصوصی را در پی داشته باشد». پس چرا حوزههنری چنین تصمیمی گرفته است؟ به اعتقاد منیژه حکمت «سینماگرانی که به حوزه هنری مشاوره میدهند و همزمان رؤسای صنوف سینمایی نیز هستند، با مشاورههای غلط خود به حوزههنری باعث شدهاند تا سینمای اجتماعی ما حذف شود؛ در حالی که ما و تعداد زیادی از اهالی سینما برای اینکه این دوستان بر مستند بنشینند، هزینههای زیادی را پرداخت کردیم». اما این اقدام حوزههنری چه تبعاتی برای سینمای ایران دارد؟ انجمن تهیه کنندگان سینمای ایران هشدار میدهد که «این حرکات افراطی که فردا گریبانگیر دیگر همکارانمان هم خواهد شد، منجر به حذف بخش خصوصی و مرگ سینمای اجتماعی ایران میشود».
*ادامهدار بودن تحریم فیلمها
تحریم برخی فیلمهای مجوزدار که حوزههنری پایههایش را در سال ۱۳۹۱ بنا نهاد، امروز به یک رویه در سیاستهای جاری این نهاد تبدیل شده است. اما حوزه هنری چه فیلمهایی را تحریم کرده است؟ به اعتقاد منیژه حکمت، «حوزه هنری با فیلمهایی برخورد میکند که وام دولتی نگرفتهاند و جزو فیلمهای میلیاردی نیز نبودهاند«. فهرست فیلمهای تحریمشده و نام سازندگان آنها، این حرف منیژه حکمت را تایید میکند، چه؛ در همین سالها فیلمهایی در سینماهای متعلق به حوزههنری اکران شده که کاملا با معیارهای تحریمی آنها مغایرت داشته و به نظر میرسد این سیاست تحریمی حوزههنری بیش از آنکه معطوف باشد به قانون؛ نوعی تقابل است با سینما و سینماگران مستقل. پس میماند یک سوال؛ وقتی مدیران نهادی مثل «حوزههنری»، نیازی نمیبینند که پاسخی منطقی و مستدل درباره سیاستهای تحریمیشان بدهند و از سویی دیگر سینماگرانی چون «احمدرضا درویش» نیز از سیاستهای تحریمی علیه همکارانشان استقبال میکنند؛ چه به سر سینمایی خواهد آمد که همین حالا هم مدتهاست حال و روز خوشی ندارد؟
انحصار حوزههنری در تملک سالنهای سینما، درست شبیه انحصار صداوسیماست در کنترل شبکههای تلویزیونی/رادیویی کشور. از سویی عدم پاسخگویی هر دو نهاد (که با بودجه دولت و مالیات مردم اداره میشوند) نیز شباهتهای زیادی با هم دارد (مثل عدم پخش ربنا و مناجات افشاری شجریان در صداوسیما و محروم کردن روزهداران از مناجاتی که بیش از ۳۰سال همدم سفرههای سحری افطار بوده است). حالا در شرایطی که بسیاری از مخاطبان تلویزیون، به سریالهای شبکههای «جِم» و «فارسی وان» روی آوردهاند و صداوسیما بیش از هر زمان دیگری از کمبود مخاطب (و به تبع آن درآمد) رنج میبرد؛ وضع سینمای ایران با سیاستهای تحریمی حوزههنری چه خواهد شد؟ در حالی که بنا به گفته احمدرضا درویش، از ۱۲۰۰شهر کشور، تنها ۶۴شهر سالن سینما دارد و بسیاری از همین شهرها نیز سالن استاندار ندارد؛ چرا نهادی مثل حوزه هنری (که به خاطر تعداد سالنهای سینمایش، یکی از مهمترین متولیان بالقوه سینماست) باید بسیاری از مخاطبان و هنرمندان سینما را از عرضه و تماشای فیلم محروم کند؟ «چون دوست دشمن است؛ شکایت کجا بریم؟».