ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ «ﺗﯿﻤﻮﺭ ﮐﭽﻞ ﮐﻠّﻪ ﺧﻮﺍﺭ» ،ﺩﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ؛ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺭﺙ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﻨﺪ؛ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺭﻭﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼﺑﺮﺍﺩﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮﻓﻘﺪﺍﻥﺑﺎﺑﺎﻣﺎﻝ من ﺧﻨﺪﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺮ ﻭﻓﺎﯼ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺯﺍﻧﺘﯿﺎﯼ ﺯﺷﺖ ﻭﺑﺪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎ […]
کارتونیست: محمدصالح رزم حسینی منبع: وبلاگ رزم حسینی قبض گاز صادق هدایت کارتون روزگار غریبی است نازنین ! کارتونی در حاشیه گران شدن نان ! به یاد پاشایی..
پیرمردی غصه اش بسیار بود زین سبب از زندگی بی زار بود رنج و بیماری مهارش کرده بود کوهی از محنت به بارش کرده بود چهره اش پژمرده از درد و محن در جبینش صد یرا با صد شکن چشمای بی نوا هم کور بود از تماشای جهان معذور بود او به نابینائی خود می […]
جاده بود و شروع یک فریاد مشتهایی گره شده ،یکدست راه سرخ انار هم آنروز امتدادش به فجر می پیوست **** نردبانی که تا خدا می رفت پایه اش اتحاد محکم بود پای مردان آسمانی بر… پله ی هشتم محرم بود **** جاده میگفت قصه ی آنروز قصه ی انقلاب آذرماه کاخ پوشالی ستم را […]
نظری گذرا بر دیوان شاعره فقید «پروین اعتصامی» که همه سروده های او و مفاهیم آن مربوط به دوران ستم شاهی می باشد. مادر چرخ ادب پروین نزاید بی گمان در مقامش خوشه پروین بود در آسمان باور یوسف نمی شد دختری رااین چنین چرخ گردون می کند نابود او را ناگهان آن که می […]
ای که بودی روزگاری مثل من بی رنگ فام حال مسئولی در این شهر و به خود داری مقام چون یقین جسم شهیدان را به چشمت دیده ای معنی ایثار و جان را بی گمان فهمیده ای آرمـان انقلاب آن امــام رهــبرم تا ابد باشد به یاد و جسم و جان و خاطرم پا برهنه […]
محفلی می بود و جمعی دوستان درشب پاییزی و فصل خزان هر کسی ازهر دری گفتا سخن تا شود پـربار آن شب، انجمن از قضا مـرد شبانی ساده دل با لباس کهنه و پرخاک و گل او به صحبت چون دهانش باز کرد درد خـود را این چنین آغــاز کـرد گفت نگیرید بردل خود دوستان […]
با سلامی خدمت همشهریان طنز تلخی می نمایم من بیان واقعیت را بگویم مو به مو با کسی هرگز ندارم گفتگو حرف حق را گر بگفت دیوانه ای گفت خراب گردیده اینک خانه ای در پی حرفش نمایی جستجوی چون حقیقت گفت علت را بجوی با صداقت گر نمایی انتقاد نیست توهینی به ارگان یا […]
محمد پور رشیدی یکی از طنزپردازان و شاعران موفق است که در اصفهان زندگی می کند و اهل انار است. نام هنری این طنزپرداز “محمد آذر” است. غزل برگزیده جشنواره های استانی اصفهان این شاعر را می توانید در ادامه بخوانید: به انتها برسد ابتدا شود برود خوشا کسی که بیاید رها شود برود اگر […]
بشنو تو ز من حکایتی را یک قصه ی پر شکایتی را دو رنگ به نام سرخ و آبی در جنگ شدند با شتابی آبی به هزار حرفِ یامُفت رو کرد به قرمز و چنین گفت: ای پرسپولیس پُر اِفاده بابات به تو ادب نداده تو ننگِ تمام رنگهایی آبی به کجا و تو کجایی؟ […]