کارتون ریزعلی های امروز! و عشق مجازی اثر: محمدصالح رزم حسینی منبع: وبلاگ رزم حسینی
روز عاشورا حسین، حالی پریشان داشتی روبرویت لشکری از زرپرستان داشتی عصر عاشورا نبود شام غریبانت حسین از منی تا کربلا شام غریبان داشتی نیک میدانم در آن صحرای پر سوز و عطش از تب دین خدا لبهای عطشان داشتی باورم هرگز نمیگردد حسین, از بهر آب حالتی چون تشنگان در آن بیابان داشتی گر […]
این شمع بی سری که چو خورشید خاور است با آنکه بی سر است،ز عالم همه،سر است از گود قتلگاه به معراج عشق رفت این گود تا همیشه ی دوران ،مطهر است خونی که شد به خنجر از آن حنجرش روان هر قطره اش به وسعت دریای احمر است این کشتی نجات که نامش بود […]
دختری زار و یتیم دید بخواب چهره مادر خود زار و حزین با دل زار به مادر می گفت: گو مرا حال چرا گشته چنین گر مرا سایه تو بر سر بود دل من زار نمی گشت و غمین لقمه نانی که پدر می آرد گشته با خون دل من رنگین خانه انگشتر بی مقداری […]
دو اثر کارتونی در حاشیه اسید پاشی در اصفهان اثر : محمد صالح رزم حسینی منبع: وبلاگ رزم حسینی
دوستان با جان دل گردیم دوباره رهسپار جانب ارگ قدیمی در بلندای انار روی خشتش رد دستی مانده اکنون یادگار دست استادی که خود گردیده خاک این دیار کس نمی داند که این آثار انگشتان دست از کدامین مرد معماری کنون جا مانده است رد دستانش بگوید او زما بیگانه نیست گر چه خود اکنون […]
عازم گشت و گذار با من بشو از جان و دل تا که تاریخ بگوید با تو اینک خشت و گل مایلی با جــد و آبادت نمــایی گفتـگو یا شوی با روحشان در این زمانه روبرو قصد داریم تا رویم ما جانب ارگ انـــار آنچه از پیشینیان جــا مانده اینک یادگار بر رخ هر خشت […]
پسری بود به نام نمکی پسر بی ادب و بی نمکی بود بدتر زِ «علی مردان خان» چونکه می زد همه جا ،هر کـَلِکی صبح ها گـُشنه به مکتب میرفت ظهر و شب هم ،همه کارش چـِـپِـِـکی جای خرما ، هـَله هوله میخورد شاد می گشت به کیک و پفکی مادرش تا که غذا می […]
پسته ی پوک دهن بسته به خندانی گفت: من چرا بسته دهن هستم و تو خندانی من و تو هر دو ز یک شاخه و یک برگ و بَریم از چه من طـَردم و تو شاد به هر مهمانی خنده زد پسته ی خندان و چنین گفت به او: گوهر مغز نداری که چنین نالانی […]
برو هر کار داری بعدَ پستا سفر تا رشت و ساری بعدَ پستا شپش جفتک زند در جیبت اما سپه چک می شماری بعدَ پستا اگر مرگ آمده جانت بگیره اگر حالش نداری؛ بعدَ پستا قَـتاغ و کشک وکاچی پیشَ پستا جگر، مرغ سُوخاری بعدَ پستا برای همسرت طوق و النگو اگر هدیه نیاری بعدَ […]