تحقیق زیر که در خصوص «بیاض» شهرستان انار است از سوی حسین عبدلی انجام شده است.
?بــــــــــیــــــــــــــــــــــاض?
“بیاض از سپیدی تا روسپیدی”
گذری بر فراز و نشیب طی چند قرن
دهستان بیاض در مرکزیت تقریبی جغرافیایی کشور ایران و در مجاورت جاده انشعابیِ تجارت اَدویه و منسوجاتِ جاده تاریخی ابریشم و جاده یزد – کرمان امروزی واقع شده است که با طی مسافتی تقریباً ۱۶۵کیلومتر از هر سو به شهرهای یزد یا کرمان میرسد و در ۶۵ کیلومتری شهرستان رفسنجان و ۲۵ کیلومتری شهرستان انار قرار دارد.
واژه [بیاض] از الفاظ کهن پارسی میباشد که خاصه در نامگذاری این سرزمین به معنای سپید که به واسطه وجود کشتزارهای وسیع پنبه در گذشتههای دورتر تا گذشتهای نه چندان دور در این منطقه به این نام مشهور بوده است و میباشد.
البته زمین بیاض نیز به ملکی گفته میشود که موات نباشد و بلااستفاده باشد که احتمال بسیار ضعیفی است ب جهت نامگذاری این مکان، چون از دیرباز تا به امروز به جهت مساعد بودن برای زراعت همواره مورد استفاده کشاورزان قرار داشته است.
دشت بیاض حاصل از انباشت آبرفتهای حاصلخیزی است که از ارتفاعات بالادست طی سالیان توسط سیلابهای فراوان تشکیل شده است که با همان آب قنوات و جویبارهای بالادست آبیاری میشده است و تا به امروزه که هنوز روند کوچکی از آن پابرجاست.
از گذشتههای دورتر اطلاعات زیادی موجود نمیباشد به جز آثار تاریخی به جای مانده که خود آنها گویاتر از صدها کاتباند.
بنابر گواه تاریخ، زندگی درین آبادی بزرگ و باستانی در گذشتههای دور رونق فراوانی داشته و مردمان این سرزمین در آرامش و رفاه میزیستهاند تا اینکه سلسله منحوس و منفور قاجاریه روی کار آمد که باعث بیچارگی و عقب ماندگی تمام ایرانیان شد و ما نیز از عواقب و ترکشهایش بینصیب نماندیم.
آنچه که پُر مُسَلَّم است نزول و وقوع بلایای آسمانی و طبیعی در طول ادوار تاریخ اَست که ضررهای مالی و بعضاً جانی بسیاری را به مردم تحمیل میکرد و سالها عقب ماندگی و قحطی را نیز به دنبال داشت اما تاریخ دقیقی از این وقایع ذکر نشده است و روایتها متفاوت اَست، مثل سالِ سیلی، سالِ تِغِری (تگرگی) و سالهای طوفانی اما در حدود صدوهشتاد تا دویست و بیست سال قبل بیماریِ طاعون و قحطی روستا را فرا گرفت و عده زیادی از بین رفتند یا مجبور به مهاجرت شدند و بعد از ختمِ به خیر شدن قضیه، آبادی ساکنانِ جدیدی نیز به خود دید که بعدها از مردمِ همین خِطه شدند.
در زمان مشروطیت و قشون کِشیِ انگلیس غاصب به بهانه تأمین امنیت (پلیسِ جنوب) و در هنگام عبور قشونِ بیگانگان این تکه از خاک وطن نیز در اَمان نماند و مورد گزند و دستبرد سربازان و مستشاران انگلیسی قرار گرفت و روستا خالی از آذوقه شد و تمام دسترنج مردم به علاوه تمام احشام و حیوانات و حتی لوازم منازل به غارت رفت و رُعب و وحشت آبادی را فرا گرفت و باعث ایجاد قحطی شد و مردم زیادی متواری شدند اما به واسطه برکت قنوات پرآب و اِراده ستمدیدگانِ سختکوش دوباره امید به آبادی بازگشت و زندگی دوباره جریان یافت. (نیم قرن بعد در جریانِ جنگ جهانی یکی از اهالی شجاع و زیرک در عوضِ تلافی به انگلیسیها مقدار زیادی هیزم یک سر کَنده فروخت.)
در سال هزارودویست و هشتاد و پنج، یکبار دیگر بیماری وبا در مناطق جنوبی کشور همه گیر شد و تلفات زیادی را متحمل ساکنین نمود، اما هرچه بود باز هم نتوانست قلب تپنده بیاض را از پای درآورد و گذشت.
در حدود هفتاد و پنج تا صد سال قبل ناامنی در منطقه بیداد میکرد و مردم از کمین و باج گیری راهزنان و یاغیان در اَمان نبودند. کوچکعلی شیبانی دهجی و حسینعَباس میمندی نمونهای از یاغیان و گردنکشان منطقه بودند که هراز گاهی طلب مال یا آذوقه از مردم میکردند که به واسطه قدرت فراوانشان چارهای جز تن دادن به خواستههایشان نبود تا جایی که تیمسار ژیان فرستاده رضا شاه نیز از عهده آنان بر نیامد و دست خالی باز گشت، اما بعد از مدتی فوت کردند.
امنیت در منطقه کم کم پایدار شد اما بدتر از ناامنی قدرت روزافزون خوانین بود ک به حد بالای خود طی بیش از نیم قرن رسیده بود و مردم برای امرار معاش و فرار از تنگدستی چارهای جز رعیتگری و عملگیِ خانهای به ظاهر با مرام که مذهب را به خدمت گرفته بودند برای ساکت نگه داشتن عموم و انباشتِ ثروت را نداشتند. هر چه براین مردم گذشت طی این سالیان جز تحمل سختی و پایداری نبود تا اینکه اوایل دهه ۴۰ شمسی اصلاحات ارزی صورت گرفت و مردم مقداری پروبال گرفتند.
در جریان انقلاب سال ۵۷ مردم بیاض از پیش قراولان نهضت بودند و در پیروزی انقلاب نقش پررنگی داشتند.
در جنگ هشت ساله نیز مردم و جوانان بیاضی به یاری میهن شتافتند و جانفشانیها کردند.
*
مردم شهرهای یزد و کرمان و شهرهای دور و نزدیک آن را با نام (انار و بیاض) میشناسند و در تمامی ادوار از مردم بیاض به نیکی یاد میکنند.
از گذشته تا بحال انسانهای فرهیخته و تلاشگر بسیاری ازین دیار برخاستهاند و به معنی واقعی ایثارگری و از خودگذشتگی تا توانستهاند دِین خود رابه این مرز و بوم اَدا کردهاند.
مردمانی اصیل و بافرهنگ که با لهجه فارسی و گویشی محلی که تلفیقی از لهجه کرمانی و یزدی (مهریزی) میباشد، سخن میگویند که البته طی سالیان طولانی به یقین دستخوش تغییراتی شده است.
شغل اصلی اکثریت ساکنان بیاض کشاورزی میباشد به همراه ادوات و ملزوماتِ مربوطه که از همین طریق امرار معاش میکنند.
مردم بیاض به هیچ عنوان با سیاست بیگانه نیستند و مباحث سیاسی و اجتماعی نقل هر محفلی است گویا که با وجودشان اَجین اَست.
بیاض دارای آثار تاریخی بسیاری میباشد از جمله بافت خشتی کم نظیرِ بیاض قدیم که قدمتی دیرینه دارد که از جمله قلعه تاریخی و مسجد جامع و…. را شامل میشود که بسیار باشکوه و دیدنی است و احتیاج به سرمایه گذاریهای فراوان و مراقبت و نگهداری بیشتری در حال حاضر دارد.
آنچه که مطالعه فرمودید درد نامهای بود از آنچه طی سالیان طولانی و ادوار مختلف پیکره جاویدان بیاض به خود دید اما هربار استوارتر از گذشته چشم به آینده داشت.
و درین سالها چه انسانهایی با چه استعدادها و تواناییهایی که هرگز فرصت شکفتن نیافتند وَ با چه آرزوهایی آمدند و حسرت به دل با چهرهای آفتاب سوخته با کوله باری از رنج و درد از دنیا رفتند که عامل نود درصد عقب ماندگیها و کاستیها پادشاهان بیلیاقت و علی الخصوص قاجار بودند که کشور را صدها سال به عقب راندند و مردم را به رمالان و دعانویسان و جن گیران سپردند و عامل نفوذ بیگانگان و استعمارگران در کشور شدند. برای مثال در زمانی که به علت نبود بهداشت عمومی و نبود سواد و دانش، بیماری وبا درین مناطق بیداد میکرد و مردم دسته دسته میمُردند در همان زمان در نیویورک شهروندانِ عادی طی زمان ده ثانیه با آسانسور از طبقه اول به طبقه هشتادم میرسیدند و در آسمانخراش زندگی میکردند.
باشد که از تاریخ وگذشتگان پند بگیریم و در جهت کمال و رشد خویشتن و جامعه به کار ببندیم.
و فراوانند جوانانی که به اقتضای زمانه دست ازین دیار کهن کندهاند اما هنوز دل نکندهاند و صبح را با آرزوی سربلندی روزافزون برایش شب میکنند.