حسین پوررشیدی یکی از هنرمندان اناری در یادداشتی به بررسی سخنان اخیر حجتالاسلام فراهانی پرداخته است.
حجتالاسلام فراهانی به تازگی سخنانی را بیان کرده که حاوی برخی کلمات توهینآمیز است. وی پیش از این در انار دارای مسئولیت بود اما اخیرا به استان لرستان منتقل شده است.
متن یادداشت آثای پوررشیدی به شرح زیر است:
تاملی در بیانات حجه الاسلام فراهانی
منظورتان از مناظره چیست؟!
جامه ای گر چاک شد در عالم مستی چه باک
جامه ای در نیکنامی نیز می باید درید
حجتالاسلام فراهانی در فایلی صوتی، سخنان درخور تأملی ایراد فرمودند. اظهار نظر در زمینههای وسیعی همچون مباحث اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و هنری که هر کدام دریایی از معرفت را میطلبد؛ جسارت میخواهد. بنده حقیر چنین جسارتی را در خود نمیبینم تا پای در وادیهایی بگذارم که در آن اطلاعات سخیفی دارم. تنها به دو نکته از سخنان ایشان اشاره ای میکنم. یکی پاسخی کوتاه به نقد ایشان بر تیاتر«شام با طعم دیکتاتور» و دیگری ندای “هل من مبارز” ایشان برای دعوت به مناظره. اولی بدین خاطر که عضو کوچکی از این خانواده تیاتر بودم و دیگری بدین خاطر که با رشته تحصیلیام در ارتباط است.
تیاتر« شام با طعم دیکتاتور» نمایشنامهای با زیربنای فلسفۀ نومینالیسم است. به قول جان استوارت میل “هیچ چیز جز نام ها وجود ندارد”. اینکه چرا نمایشنامهای که به نقش «دال»ها و «مدلول»ها در زندگی روزمره ما میپردازد؛ سر از تفسیرهای جنسیتی در میآورد، من پاسخی نیافتم. آیا این امر ریشه در عقدههای سرکوب شده فردی یا اجتماعی دارد؟ آیا میتوان سوالی را که جناب فراهانی از فرماندار انار در مورد این تیاتر میپرسد، از خود ایشان پرسید؟!
اما بحث مناظره
قبول تنوع و تکثر در عقاید و گرایشهای آدمیان، گام نخست در فرآیند رشد عقلانیت در هر جامعه است. اینکه اصرار داشته باشیم تمام جامعه مانند ما بیاندیشند، نه ممکن است و نه مطلوب. اما اگر اصرار بر «حق بودن» عقاید خود و «باطل بودن» عقاید مخالفان داریم و مصّر به مناظره نیز باشیم؛ باید چند نکته ابتدایی را قبل از مناظره رعایت کنیم تا مناظره به مغالطه، مناقشه و یا مشاجره تبدیل نشود.
بدیهیترین شرط یک مناظره «به رسمیت شناختن مخالفان و دگراندیشان» است. زمانی که ما یک رسانه [انارپرس] را دارای اندیشهای «منحوس» میخوانید؛ آیا جایی برای یک مناظره عادلانه باقی میماند؟
در جایی دیگر ایشان در خطاب به فرماندار انار میفرمایند: «آیا شما نمیبینید سایت انارپرس چه کار میکند؟ اگر نمیدانید جاهلید. اگر میدانید و اقدام نمیکنید پس خائن اید… شما جایگاهی ندارید، مشروعیتی ندارید و حکم شما از لحاظ فقهی یک حکم طاغوت است. یک طاغوتی آمده و یک جایگاهی را اشغال کرده است.»
سوای بیان سراسر اهانتآلود ایشان به فرماندار یک شهرستان، مباحث دیگری نیز در این بیانات درخور توجه است.
برایم جای شگفتی دارد طلبهای که سالها در حوزه با مباحث منطق ارسطویی دست و پنجه نرم کرده و با اصول این منطق آشنایی کامل دارد، دچار چنین مغلطهای شود. چگونه از این محمول و موضوع بدین نتیجۀ جالب رسیدهاید؟
بر اساس کدامین اصل منطق، صغری و کبریتان را چیدهاید؟! تصور کنید خبرنگاری از مردم بپرسد: به نظر شما چه معیار و ملاکهایی یک فرماندار را خائن میکند و یک فرماندار چه وظایفی را انجام دهد، وی را خادم شهرستان خود می دانید؟ شخصی پاسخ دهد ملاک خادم یا خائن بودن یک فرماندار اظهار نظر کردن ( یا نکردن) وی دربارۀ یک سایت خبری می باشد! روحانی عزیز، این قیاس شما در خوشبینانهترین حالت یک قیاس معالفارق است.
دوم اینکه در یک مناظره سالم، بر اساس دیالکتیک پیش میرویم. ما یک اعتقادی داریم(تز). طرف دیگر، نظری مقابل مان(آنتی تز). در فرآیند بحث و «اقناعسازی»، به نظرجدیدی (ایده) می رسیم (سنتز). ویژگی اصلی سنتز این است که از قبل قابل پیش بینی نیست و در طول دیالکتیک، شکل میگیرد. اما وقتی قبل از شروع مناظره به طرف مقابل خود برچسب بزنیم (جاهل یا خائن، سادهاندیش، طاغوتی، فاقد مشروعیت و…) آیا جایی برای یک مناظره آزاد و اصولی باقی میماند؟
اصل دیگر یک مناظره سالم، رسیدن به تعاریفی مشترک در کلمات است. تعاریفی که باید قبل از شروع مناظره، به آنها رسید. زمانی میتوانیم وارد یک مناظره شویم که طرفین از مباحث پیش رو، دست کم تعریفی مشابه هم داشته باشند. اگر چنین نباشد؛ هر کس با توجه به تعریف خود از مفاهیم، جلو میرود و هرگز یک مناظره به نتیجه نخواهد رسید.
تهاجم فرهنگی (که این روزها نقل مجالس شده و هر کس آن را سخاوتمندانه نثار حریفان میکند)، مقوله ای بس سترگ و پیچیده است. کشف ماهیت تهاجم فرهنگی و ترسیم چارچوب دقیق آن امری ست بسیار پیچیده و دقیق. همین که برای واژه فرهنگ، هفتاد تعریف متفاوت وجود دارد؛ خود گویای وسعت ماجراست. حال اگر واژه “تهاجم فرهنگی” واکاوی، تحلیل و تفسیر نشود، هر کس هر آنطور که میخواهد از آن استفاده (یا سوءاستفاده) میکند. بدین خاطر است که این واژگان به راحتی فضل و بخشش میشوند و در کنار سایر برچسبها، به راحتی از آن استفاده میکنند. پس باید تعریف تهاجم فرهنگی و حد و مرز آن مشخص شود و گرنه هرکس به سلیقه خود میتواند هر اندیشهای را تهاجم فرهنگی بنامد. مانند همین ماجرا که جناب فراهانی سایت انارپرس را «منحوس» میداند و به تهاجم فرهنگی متهم میکند، بدون اینکه نیازی ببیند از لحاظ علمی آن را ثابت کند. چون برای اثبات چنین قضیهای ابتدا باید یک مصداق (مثلا یک متن یا عکس) انتخاب شود، سپس تعریف قابل قبول همگان از تهاجم فرهنگی عنوان شود و بعد ثابت شود که این مطلب مصداق آن تعریف از تهاجم فرهنگی است. تازه این اول کار است، باید برای تک تک مطالب همین فرآیند طی شود. اما کسی این زحمت طاقتفرسا را به خود نمیدهد و ترجیح میدهند این کلمه را مثل یک لقمه راحتالحلقوم، ادا کنند و بدون احساس مسئولیت از سنگینی این اتهام، از آن رد شوند.
نتیجه گیری
هدف این مطالب دفاع یا رد نظرات فرماندار محترم انار نبود. هدف بررسی اصل مناظره بود. به نظر میرسد قبل از هر مناظرهای، پاسخ به سوالات زیر ضروری می نماید:
هدف یک رسانه نقد است. دفاع از آزادی مخالفان، یکی از ارکان جامعۀ مدنی است. هیچ کس آراء و نظرات یک فرد، گروه یا رسانهای را، تمام و کمال نمیپذیرد. در واقع همین تکثر آراست که «جامعه باز» را میسازد. لازمه جامعه مدنی تحمل اندیشه مخالف است نه خاموش کردن یا حذف رقیب. دیگر تک گویی و حذف صدای رقیب برای خلاص شدن از شر انتقادات، روشی منسوخ شده است. آیا به جای پاسخ به انتقادات، برچسب زدن به آن رسانه (منحوس، کمک به تهاجم فرهنگی) با اصل بی طرفی اخلاقی سازگار است؟
آیا فرماندار یک شهرستان را قبل از برگزاری یک مناظره، “سادهاندیش، جاهل یا خائن، طاغوتی و…” خواندن با اصول مناظره همخوانی دارد؟
آیا مناظرهای که بخواهد با پیش زمینۀ اندیشههایی از قبیل «تهاجم فرهنگی، عناصر خود فروخته، مزدوران معلومالحال و…» شروع شود؛ از قبل نتایجش مشخص نیست؟ این واژگان، بالقوه مستعد پرخاشگری و اهانت به جای مناظره و دیالکتیک نیستند؟
اندیشۀ خود را مرکز ثقل حقیقت قرار دادن و افکار دیگران را با ترازوی باورها و اعتقادات خود سنجیدن (دگماتیسم)، جایی برای یک مناظره آزاد و گفتمان منطقی باز میگذارد یا راه به جایی می برد؟
و اینکه افراط و تفریط خواندن اندیشۀ دیگران و اعتدال (متعادل) خواندن اندیشۀ خود، تاریخی بس طولانی دارد و همیشه به خشونت و حذف مخالفان انجامیده است.
در پایان عرض می کنم؛ اگر ایشان بر روی مباحث دینی تمرکز کنند و تشنگان این وادی را با اقیانوس مذهب آشناتر سازند؛ رسالتی خطیرتر را متقبل نشدهاند؟ بهتر نیست حوزههای سیاست، هنر و… به صورت تخصصی و توسط دانش آموختگان همان رشته ها نقد و بررسی شود؟ و من الله توفیق
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن مصلحی تو، ای تو سلطان سخن
ای خدای پاک و بی انباز و یار دست گیر و جرم ما را در گذار