• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024

«تَذکِرَهُ الاَناریا»، انارنامه دو

  • 25 مرداد 1393 - 0:01
«تَذکِرَهُ الاَناریا»، انارنامه دو

«الحِکایه فی تَخریب المنابعَ الآبی فِی الاَنار و بعدازآن فِی الهَرات والبَردسـکن و الورامین و..»

آن نو کیسه ی گاو سوار، آن دنیا پرست پسته دار، آن زمین سوز وزمین خوار، آن کلوخ چشم دار «تیمور کچل کلّه خوار»، باغی عظیم داشت وعَزمی جَزیم.

گویند ابتدای حال وی چنان بود که با«نون جِو و دوغِ گِو» روزگار همی گذراند و از ناعلاجی میرفت به حلاجی، تا جاییکه «شبش می آمد و شامش نمی آمد».درباب احوال وی جناب «اَنتر ابن میمون شلغم آبادی» در کتاب نفیس خود به نام «اِو اَ کُتِ ناسار شُری رِخ تَی» جلد هشتم ،فصل نهم،باب چهارم،صفحه ی دهم،خط وسط می فرماید:

«این مردیکه که الآن اینقـَد اَ خودیش میا ، دُراغ میگه،صُبا هندونه شَهلیده میخورده ،ظهرا و شِبا به زور مُغو و نون اَرزَن اِشکمیش سیر می کِرده حالُ اومده اینجُ به من آدم شده وَخی جَم کن بذار باد بیا..»

این تیمور کلّه خوار چشم نهاده بود و امید آن داشت که روزی به مال و مُکنتی دست یابد تا اینکه از قضای روزگار در آن ولایت زمین مناسب کاشت «پسته» پدید آمد و وی با چند تن از هم مُفلسانش روی به کاشت پسته آوردند و با حفر چاههای مجاز و غیر مجاز و رشوه دهی «کمترش از روی میز و بیشتر از زیر میز» به چنان ثروت و مُکنتی دست یافت که وی را «تیمورخان»لقب می دادند و با فروش این طلای سبز ، حضرات اسکناس «سلامُ ا… علیها»را در گاو صندوق همی چپاند و خانه ای مُجلل بنا نهاد و به ساز مُدها میرقصید  وکُلاه ……به سر نهاد و هیچ کس را جگر نبود که وی را گوید بالای چشمت ابروست و بعد از پسته ها وضعش به کَـَرّات بهتر می گشت و در وصف «بعد از پسته ها »شاعری خوش کلام فرموده:

برو هر کار داری بعدَ پِستا

سفر تا رشت و ساری بعد پِستا

قـَتاغ و کشک و کاچی، پیشَ پستا

جگر،مرغ سُوخاری بعد پستا

اگر مرگ آمده جانت بگیره

اگر حالش نداری بعد پستا

تو ای معتاد اگر الآن خماری

بکش این زهرماری بعد پستا

و….

الحکایه؛ چرخ گردن چرخید تا بدانجا که آب در آن ولایت نقصان یافت و به شوری و تلخی گرایید و مزارع خشکیدن گرفت، آتش در نَعل تیمورخان افتاد و به این فکرغرقه شد تا چه شَعوَذه و طامات و حیله ای به کار گیرد تا از این مَخمَصه و مَهلکه جان به سلامت به در ببرد و در باب تخریب منابع آبی جناب حکیم «مُفتخُـورالدُوله خیس کِش زاده»در کتاب جاودانه ی خود به نام«خودِت رُو وَرنساز»بیان داشته:

«اِنَّ الّذین یَخربونَ المنابع الآبی فِی الاَنار ،هُم و اجدادهُم فی نارِخالدون»یعنی «ول کن بابا حال داری»

و این چنین بود که با فکری بکر پای از گلیم خویش فراتر نهاده و با جمعی کثیر به سوی ولایات دیگر همچون هرات و بردسکن و قم و… روی نهادند و وطن مألوف را رها نموده و وقیحانه با شعار:

از انار و اناری ام بیزار

وَ قِنا ربَّنا عَذابَ النّار

بدان ولایات رفتند تا منابع آبی و ارضی آنجا را نیز ویران کنند و پیرمردی که این قصه را می شنید چنین خواند:

الا ای پسته ما را پست کردی

به این دنیای دون پابست کردی

همان روزی که لبخند تو دیدیم

نخورده باده،ما را مست کردی

و البته از این خرابی و ویرانی باغات پسته سودی کلان به جیبِ نانجیب کولی ها و غربت نشینان رفت چرا که با ارّه های برقی به جانِ بی جان درختان افتاده و جشن پسته سوزان راه انداختند و با فروش زغال روسیاه، به سپیدبختی رسیدند.

مرقوم شد فی شهر المرداد ۹۳

به قلم: حسین مهرابی داوود آبادی

 

مطلب مرتبط:

انارنامه؛ در میان مسئولین گوش‌هایی همیشه کر داریم

 

ثبت دیدگاه