• امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024

وقتی که پسته کاران کهنه کار اظهار پشیمانی می کنند

  • 22 شهریور 1393 - 0:00
وقتی که پسته کاران کهنه کار اظهار پشیمانی می کنند

اسامی مهم نیستند، آنچه مهم می باشد درد دل های سوزناکی است که از پشیمانی های تمام عیار خبر می دهند. پشیمانی از آب هایی که هدر رفت و سرمایه های گران قدری که به باد داده شد. پشیمانی از گذشته ای که می توانست بهتر باشد و آینده تاریکی که برای نسل های آینده به جا گذاشته اند. شرمنده نوزادانی که چیزی جزء سرزمین سوخته برایشان به یاد گار نگذاشته اند. در زیر، چندی از درد دل های این باغداران کهنه کار ارائه شده است.

     اصغر، پسته کاری ۸۰ ساله است. مالک باغات پسته فراوانی می باشد. این روزها خانه نشین شده است. می گوید هیچ انگیزه ای برای قدم زدن در باغات پسته خود ندارد. می گوید، ای کاش اصلا باغ پسته ای نداشتم. می گوید بسیار اشتباه کردم. منابع آب زیر زمینی را تخریب کرده و ثروتی به هم زدم که فرزندانم تمایلی برای تقسیم آن ندارند. این رفتار فرزندانم آنقدر مرا می رنجاند که خانه نشینم کرده است. البته فرزندانم حق دارند. هیچ کس باغات پسته مستهلک شده با درختان خشک و بی ثمر را نمی خواهد.

     جعفر، پسته کاری است ۷۵ ساله که از پشیمانی خود چنین می گوید. باغ پسته ای دارم که تا کنون سه نوبت بین فرزندانم تقسیم کرده ام و آنها دوباره به خودم فروخته اند. باغات پسته ای که قرار بود مایه فخر و افتخار من شوند مایه رنج و بی آبرویی من گردیده اند. ثروتی که قرار بود تضمین کننده آینده فرزندانم شود، حکم کفش های میرزا نوروز را پیدا کرده اند. به هر طرف که پرت می کنم به خودم بر می گردند.

     اکبر، پسته کار ۷۴ ساله ای است که می گوید، به طور نا خواسته جملات زیر را از فرزندانش شنیده است. “این چه میراثی بود که به ما رسید. این چه بلایی بود که دچارش شدیم. اگر بفروشیم می گویند مال پدرشان را فروخته اند. اگر رها کنیم می گویند مال پدرشان را رها کرده اند. اگر نگه شان بداریم، دخلشان به خرجشان نمی ارزد.” او می گوید از روزی که این جملات را شنیده خیلی دلش برای فرزندانش می سوزد و خیلی خودش را سرزنش می کند. ای کاش که آب کمتری برداشت کرده بودم و باغ پسته کمتری احداث کرده بودم و امروز فرزندانم را به چنین سرنوشتی دچار نمی کردم.

     مهدی آگاه باغدار کهنه کاری است که در ماهنامه داخلی انجمن پسته، ویژه نامه صدمین شماره چنین می گوید. “… فقط می دانم این دفعه حمله از حمله ی مغول شدیدتر است. در رفسنجان چند قنات در حمله مغول برای همیشه خشک شد؟ اما در حمله ی وزارت نیرو و غارتگران بخش خصوصی، نه تنها تعداد اندکی قنات باقی ماند، بلکه ذخایر آبی چند هزار ساله که می توانست پشتوانه ای امنیتی برای استقلال ایران باشد، از دست رفت. آنچه که در این ۴۰ سال با خود کردیم، مغول در ۴۰۰ سال نکرد.”

     گذشته هر چه بود، گذشت. روی سخن، امروز با کسانی است که در مناطق دیگر به پسته کاری می پردازند. هر چه گفتیم نروید که رفتید. هر چه گفتیم به جای سرمایه گذاری در کشت پسته در مناطق دیگر، به سرمایه گذاری در بخش صنعت و معدن شهر خود بپردازید که گوش نکردید. لااقل، هر از چندی سری به باغداران کهنه کار پسته بزنید و درد دل های آنان را گوش کنید. شاید این درسی باشد برای شما تا از حرکت در مسیرهای خطای گذشته دوری کنید.

 

سوره نساء، آیه ۸

“و اگر به هنگام تقسیم (ارث)، خویشاوندان (و طبقه اى که ارث نمى برند) و یتیمان و مستمندان، حضور داشته باشند، چیزى از آن اموال را به آنها بدهید; و با آنان بطور شایسته سخن بگویید.”

دکتر محمد عبدالهی عزت‌آبادی

 

ثبت دیدگاه