کشاورزانی که پس از بارها مراجعه و گذشت زمان زیادی از تاریخ چکشان نتوانستند پول خود را از تاجر بدهکار دریافت نمایند، با عصبانیت به انبار پسته او حمله کرده و آن را به آتش کشیدند.
این تاجر که نزدیک به ۱۰ میلیارد تومان بدهی داشت، مدتها است که متواری میباشد. پس از این اتفاق، آتش نشانی با حضور به موقع به محل، آتش را خاموش کرد. همچنین نیروی انتظامی با واکنش سریع، تمام کشاورزان مهاجم را بازداشت نمود. این داستان خیالی میتواند پایان غمانگیز یک معامله در بازار پسته باشد.
پایانی که در آن تاجر آبروی چندین سالهاش را از دست داده و کشاورزان سرمایه هایشان را بر باد رفته میبینند. پایان نا خوشی که هیچکدام از طرفین در آن مقصر نیستند.
تاجر زمانی که ۶ ماه قبل محصول پسته را قیمت گذاری میکرد، دلار ۳۸۰۰ تومان بود و الان که دلارهای ناشی از فروش پسته به دستش رسیده، دلار به ۳۲۰۰ تومان کاهش یافته است. او به ازای هر کیلوگرم پسته ۶ هزار تومان ضرر کرده است. تاجر زمانی که پسته ها را میخرید تحریمی وجود نداشت اما بعدها تحریمهای بانکی باعث بلوکه شدن پول او در بانک های خارجی شده است.
کشاورز نیز هیچ تقصیری ندارد. او نیز طبق روال قبلی و اعتمادی که به تاجر داشته است، محصول خود را در ازای دریافت چک به او فروخته است.
این سرانجام غم انگیز می توانست وجود نداشته باشد. راههای بسیار مطمئن و امتحان شده در کشورهای توسعه یافته وجود دارد که نمونههایی از آن در مقاله قبل در بخش “وعده های واقعی نامزدهای انتخاباتی” بیان شد.
تاجر میتوانست دلارهای خود را در بازار اختیار معامله (اگر در کشور ما وجود داشت) تامین کرده و با این مشکل مواجه نشود. کشاورز نیز میتوانست معامله خود را در سازمان مربوطه (اگر وجود داشت) بیمه نماید و هرگز با چنین شرایطی مواجه نشود.
اما سئوال این است که چرا کسی نپرسید، بازار اختیار معامله چیست؟ سازمان بیمهکننده معاملات میتواند چه مکانیزمی داشته باشد؟ چرا ما آن قدر که عطش دانستن درباره پایانهای غمانگیز را داریم، انگیزه پرسیدن از روشهای جلوگیری از این پایانها را نداریم؟
چرا این قدر که به حاشیهها اهمیت میدهیم به متن ها توجه نمیکنیم؟ چرا آن قدر که خرج نوحهسرایی برای یک جوان از دست رفته در اثر تصادف میکنیم، خرج فرهنگسازی برای رانندگی درست نمیکنیم؟ چرا آن قدر که از بحران آب میگوییم، از راههای علمی مقابله با این بحران استقبال نمیکنیم؟ چرا مرغ بریان و ترنجبین را رها کرده و سیر و پیاز را میچسبیم؟ این ملت است که باید عوض شود، با عوض شدن دولتها و مجالس، مملکت درست نمیشود.
سوره بقره، آیه ۶۱
“و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین میرویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد.» موسی گفت: «آیا غذای پست تر را به جای غذای بهتر انتخاب می کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آئید زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایی شدند چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.”
دکتر محمد عبدالهی عزتآبادی