یکی از مخاطبان انارپرس که در جلسه تصمیمگیری یکی از چاههای آب کشاورزی انار شرکت کرده است، مشاهدات خود را در خصوص دو تصمیم مهم به بخش “دیدهبان چاههای کشاورزی شهرستان انار”ارسال کرده که به شرح زیر است:
این جلسه در مسجد محل برگزار شده است. اعضای شرکت کننده در جلسه شامل متصدی چاه، موتورچی و یک نفر از هر دانگ به عنوان نماینده و سردانگ بودند.
جلسه ساعت ۳ بعد از ظهر تشکیل شد. اولین موضوع در خصوص کاهش آبدهی چاه و لزوم کندن پشته بود. پس از توضیحات متصدی، علی که از همه جوان تر بوده و برای اولین بار در چنین جلساتی شرکت می کرد، سئوالی را مطرح نمود و پرسید آیا مقدار آبکشی، از مقدار مجاز کمتر شده است؟ متصدی جواب داد خیر.
علی گفت، پس چه نیازی به پشته کندن بوده و در چنین شرایطی، اداره آبیاری اصلا مجوز به ما نمیدهد. سپس اضافه نمود که ما نباید خلاف قانون عمل کرده و بیش از پروانه آب بکشیم، بایستی منابع آب را برای نسل آینده حفظ …. در این موقع بود که حاج اکبر حرف او را قطع کرد. حاج اکبر که به تنهایی مالک یک دانگ چاه بود، رو به علی کرد و گفت، بچه تو چی از کشاورزی و آب میفهمی؟ زمین مفت را صاحب شدی و بدون زحمت به پولی رسیدی و حالا دم از منابع آب میزنی؟ اگر ما آب نکشیم، چاههای اطراف این کار را میکنند. در حال حاضر که ما اینجا نشستهایم، چاه م… ت ، و ح…ه در حال پشته کندن غیر قانونی هستند و چاه س… ت هم پلمپ را کنده و با پایین بردن رگلاژ، میزان آبکشی را به دو برابر رسانده است.
حاج اکبر سپس رو به متصدی کرد و گفت، همین که من میگویم. فردا عبدالرحمان و مالک را میبری سر چاه و میگویید که پشته کندن را شروع کنند.
جوان ۳۲ ساله که از ترس و شرم، سرش را پایین انداخته بود، چیزی نگفت. در این موقع، رضا، یکی دیگر از سردانگها اعتراض کرده و گفت اگر این کار را کردید، من به اداره آبیاری شکایت میکنم. حاج اکبر، در جواب او گفت، برو هر کار دلت میخواهد بکن. قبل از این که مامور آبیاری بخواهد سر چاه بیاید، عوامل ما در (….) به ما اطلاع خواهند داد و اثر جرم را از بین خواهیم برد.
در این هنگام، رضا با ناراحتی جلسه را ترک میکند. دیگران میخواهند جلوی او را بگیرند، حاج اکبر می گوید، بگذارید برود. دوباره رو به متصدی میکند و میگوید، همین که گفتم. جواب اداره آبیاری را نیز خودم میدهم. سپس رو به بقیه کرده و میگوید کسی اعتراضی دارد؟ حضار به نشانه اینکه سوالی ندارند،سر خود را تکان میدهند. حاج اکبر سپس رو به متصدی میکند و میگوید، موضوع دیگری هست؟
متصدی به لیست خود نگاه کرده و با اسم بردن از ۱۰ نفر از مالکین، میگوید، این افراد ۳ سال است که پول نفقه و هزینههای چاه را ندادهاند. در این موقع، علی کم تجربه که پس از مدتی سکوت، جان دوبارهای گرفته است، میگوید، چرا زمان آب آنها، چاه را خاموش نمیکنید؟ چرا از آنها شکایت نمیکنید؟ این کار را که میتوان کرد؟ متصدی در پاسخ به او میگوید، هر گاه که خواستیم چاه را خاموش کنیم، گفتند در صورت خاموشی چاه، ما نیز میگوییم که این پول نفقه برای کار غیر قانونی پشته کنی، کف شکنی و … بوده است. ما نیز به اداره آبیاری شکایت کرده و چاه را تا تعیین تکلیف تمام این مسایل، خاموش میکنیم.
در این موقع، حاج اکبر رو به متصدی میکند و میگوید، نفقه این افراد را روی نفقه بقیه کشیده و از سایر مالکان بگیرید. در این موقع، علی از ته دل آهی میکشد و میگوید:
خانه از پای بست ویران است / خواجه در بند نقش ایوان است
انارپرس فعالیتهای این چاه را زیر نظر دارد و در صورتی که مالکان دست به اقدامات غیرقانونی مانند “پشته کنی، کف شکنی و… ” بزنند، موضوع را رسانهای خواهد کرد.