• امروز : جمعه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024

یادنامه روسای عشیره؛ شرح حال مولانا علی رحیمی شهردار انار

  • 18 آبان 1394 - 14:50
یادنامه روسای عشیره؛ شرح حال مولانا علی رحیمی شهردار انار

یادنامه رؤسای عشیره بخشی جدید در انارپرس است که در قالب طنز به شرح حال مسئولان شهرستان انار می‌پردازد.

بخش اول این یادنامه، درباره علی رحیمی شهردار انار است.

یادنامه رؤسای عشیره ـ دفتر اول، مولانا علی رحیمی

IMG-20151109-WA0011

آن دوستدار گلهای زرد قناری، آن خوش پوش اناری، آن عاشق اشکال هندسی، آن خواننده دروس مهندسی، آن اختیار دار رد و قبول، آن مورد مراجعه شباب و کهول، آن لذت خواه سیب از نوع زمینی؛ مولانا علی الرحیمی از روسای بلدیه ملک انار بودی و از اول انگار نبودی!

و او سالها در دیار کریمان از رجال اداری بود و دارای کاری بود و صاحب اسراری! و میدان ساز قهاری! و گویند میدان درمانی و دور زدن میدانی را همو کشف کرد به حدی که طبیب الاطباء پرفسور سمیعی هم در او حیران بماندی(( کثرالله امثاله))

نقل است ارباب رجوعی بر او خرده بگرفت که چرا آبی پوشی؟ و او ((حفظه الله)) درجواب فرمود: پرسپولیس را خوش داشتم و استقلال را خوشتر! و این جمله را از کلمات قصار او دانند ((طول الله ملکه و عزته فی انارستان!))

از اخباریون منقول است که همیشه در گوش خویشتن سیمی داشت سیاهین که به خرقه مبارکش متصل بودی! شیخی از او پرسید مسئله ای علی!! این سیم از برای ارتباط است؟ و رحیمی ((اطال الله تنفیذه)) در جوابش فرمود: نی پس مخصوص استماع لاطائلات است؟ گویند با امیر اسبق بلدیه انار و محب الفنون ادبی جمالزاده یعنی مولانا سیدعبدالحسین گلابزاده ((حفظه الله ورعاه)) که کرمانی الاصل بودندی رفاقتی بس دیرینه داشت و از وی خط گرفتندی که جماعتی به همین دلیل بی بدیل او را خطاط خوانندی غرض وار!

و او صاحب کرامات بود. صبحی به وقت طلوع شمس در بلدیه رؤیت شدی و همان دم در پارک کودک میان ورزشکاران بودی و مریدی گفتی همان لحظه او را بر سر گلکاران ،ناظر دیدمی، وقتی راز این مثلث حضور عرفانی پرسیدند بفرمود: «به هنگام دو رکعت نماز صبح فکر آدمی به هزار سوی می‌رود».

و ایضاً مریدانش گویند از دیگر کراماتش «علیه الرحمه» این بودی که در اتومبیل خویش چون می‌تاختی با دست «چپ» پاراف در گوشه «راست» نامه می نوشتی و با دست «راست» فرمان به «چپ» می پیچیدی و هماندم از جناحین «میانه» راهی به شاهراهی میساختی و با همراه بر گوش چسبانیده هم فرمان می دادی و از همین روی به او «سلمه الله» معجون الخطوط اناری لقب دادند.

روزی بر جدولی نوساز در میدانی کهنه بنشسته و می گریست با سوز و گذار و بس نازک دل بودی چونان غشای پیاز!

پرسیدند: ای رئیس! از چه روی  اشک می ریزی؟ و مدیر بلدیه ((طول الله طول ریاسته و عمرانه)) در جواب فرمود: نیک بنگرید که چگونه گل در گلدانی خشکیده است! و “سائل”(۱) اما گفت: ای مهتر! درختی خشک شد نگریستی و حال بر گلدان گریستی؟ و سیدنا الرحیمی ((رحمه الله ))فی البداهه فرمودی:

یک چشم من  اندر غم دلدار گریست               چشم دگرم حسود بود و نگریست

چون روز وصال آمد او را بستم                       گفتم نگریستی نباید نگریست

و گویند بعد از این مقال درب بر روی خود ببستی ودیگر با خلائق به تکلم ننشستی و سر در گریبان بر این سوال ژرف سائل ساعتها تفکر نمودی و ناگاه سپیده دمان چونان ارشمیدس حکیم بدون بالاپوش آبی! در بیرون بلدیه شدندی و فریاد همی زدی اورکا! اورکا! یافتم! یافتم !و چون مفتشین استنطاق الاستانداری ((ایدهم الله بمنه و کرمه ))پرسیدند، یا رحیمی چرا یافتی؟ در جوابشان خدایش رحمت کناد فرمود: راه کرمان را! والله العالم ـ تا روایت ثانی بدرود.

 خادم الملک اناری ۱۵/۸/۹۴

۱- سائل به معنای سوال کننده است.

ثبت دیدگاه