• امروز : چهارشنبه - ۲۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 17 April - 2024

چند قطعه شعر از حمیده رضایی؛ رویا بودی آن دور دور، کابوس شدی

  • 03 آذر 1394 - 1:22
چند قطعه شعر از حمیده رضایی؛ رویا بودی آن دور دور، کابوس شدی

شعرهای زیر سروده حمیده رضایی یکی از هنرمندان اناری است.

 هر روز را بیخیال تنهایی‌هایت باش
حتی بیخیال روزهایی که تنها قدم می‌زنی
مگر خودت را دست کم گرفته‌ای…
بی‌تفاوت باش
بذار سرد باشد احساست مثل این روز‌ها
مهرت را به پای سردی آبان دادی
آذرت را خوب بچسب که سرد‌تر است
حتی دستت را به پاییز نده
پاییز اگر ماندگار بود برای قدم زدن انتخابش نمی‌کردند… پاییز را پا بگذار و بگذر…
این روز‌ها با روزهای دیگر فرقی نمی‌کند… مگراینکه دلت از پاییز خاطره داشته باشد

***

 آنقدر از فهمیدن هراس دارم که هیچگاه به دنبالش نخواهم رفت!
آدم ها را مانند تابلو نقاشی از دور دوست دارم..!

***
رویا بودی آن دور دور، کابوس شدی
دریا بودی، آرامشم، اینک معکوسش شدی
هات چاکلتی بودی برای مزهٔ دستان من
این بار هم دیر آمدی
شعله بودی
با فوت من خاموش شدی…

***

نمی‌دانم کیست!
آنکه جایش در عمق نگاهم خالیست…
نمی‌دانم کیست!
آنکه در دل هست و در دیده تهی ست…
نمی‌دانم چیست!
آن حس که تا عمق وجودم جاریست…

***

سوی تو در چشم شب در حال تب، دامن کشان
پی به آغوش تو بردم باز در رویای خود
زیر سقف آسمان در حال ریزش، چون زمان
پی به دستان تو بردم باز در رویای خود!
مالامال از آه
کمی تنها
اشک و ناله در نهان…
پی به لبخند می‌برم باز در دنیای خود…!

***

 شیرین‌تر از آنی که تو را قند دهم
روشن‌تر از آنی که تو را پند دهم

حالا تو بگو الان که پیشم هستی
نمرهٔ چَشمان تو را چند دهم!!

ثبت دیدگاه