• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024

قطعه طنز با گویش اناری؛ «خدایا چه گورا بِکنا، نکنه شدا عاشق؟»

  • 21 بهمن 1394 - 2:00
قطعه طنز با گویش اناری؛ «خدایا چه گورا بِکنا، نکنه شدا عاشق؟»

قطعه طنز زیر سروده «محمد اسماعیلی» با گویش اناری است.

دیرو پدرا اینا رفتن یَز شدا تَنا

نِشسا رو موتور به سمت تنباکوی نعنا

کار دکونا وقتی می‌شه خوب و عالی

پدر و مادر می‌رن یَز خونه می‌شه خالی

نکنه خدا نصیب گرگ بیابون

موضوع اَ اونجو شروع شد که پیچیدا تو خیابون

طرف رو با برادریش دیدا به خیابون داخل شد

رو موتور یبارکی شُک سنگینی وارد شد

رد که شدا اَ ماشینیشون تِلو تِلو خوردا

اَ پهلو زمین نخوردا من اَ جلو خوردا

زَهر شد خدایا نمی‌خا تنباکوی نعنا یی

رفتا تو اتاق وَشتا تریپ تنهایی

رفتا تو دریاچه تنهایی شُدا سووار قایق

خدایا چه گورا بِکنا نکنه شدا عاشق؟؟

پدرا اینا دیدن یه چیزی اون کچنگو وِلو شده

دیدن منا، پدرا گُف بووای چتو شده؟؟

گفتا خوبا بووای نه نشده هِشتو

پدرا گُف چقه دی ناز می‌اری بابوووو

گف زود با ش اِو دارا ماس برا

گفتا هر چی می‌خا راسیشو به تو بگا؟؟؟

گفتا بووای طرف رو دیدا توی کوچه

گف صورتِت نَشُسی بیا برو بچه

زل زد ب من، گف هم سن تو بودا بچه…

گفتا حتما میخی بگی صاحب بودا بچه

تو مدرسه دل به درس نمی‌دادا من

جواب نمی‌گرفتن وقتی که سوال می‌کردن

مدیر گف چی شده نمراتت اومده تَی

گوشاتو ببرا بندازا جلو کُتیله سَی

مدیر مدرسه که قضیه خیابون و عاشقی رو فهمید

یه نگا به پُت زَردوا صورتا کرد و خندید

گف آدم شو شاید کردا با پدرت صحبت

این مدرسه صاب نداره هر کار خاسی بکن نِکبت

مادرا زنگ زد قرار خواستاری رو گذاشت

باورا نمی‌شه زن گرفتن همینقه کار داشت

حالا زن گرفتا جدا شدا اَ بووا نِنه

وقتایی نیسه خانوم کنترل دست مِنه

اسم من توخونواده هست بزرگ مرد کوچک

امسال می‌‌آیه بچه، امان اَ خرج شیر و پوشک

داستان شروع شد از موتور و تنباکو و قلیون

اُفتیدا خرج و قرض و قُله شدا حیرون

حقیقتیش اَوقتی زن گرفتا، توی تَرکا

مگر دیوونه شدا؟؟، مگر عاشق مرگا؟؟

این آت اشغالا آخریش می‌شه عامل سرطان

حالا چه حمّال باشی چه پسر خان

این اَ زن گرفتن منی که بچه دیرسا

بسه هر چی گف زدا باید به زندگیا برسا

محمد اسماعیلی

ثبت دیدگاه