شعر زیر با عنوان «حیله بهلول» سروده حسین مهرابی یکی از شاعران اناری است
زندگی در این زمانه پول میخواهد که نیست
جنگ با این زندگی ششلول میخواهد که نیست
دست ما بیچارگان، کوتاه و خرما بر نخیل
آب در چاه است اما دول میخواهد که نیست
بهر روشن کردن این چلچراغ زندگی
فاز اگر باشد کمی هم نول میخواهد که نیست
گر بخواهی گردن غول گرانی بشکنی
زور رستم ، قدرت هرکول میخواهد که نیست
هر سه وعده، قیمه دل ضعفه و گشنه پلو
جمله “من میخورم”مفعول میخواهد که نیست
قسمت از روز ازل دیوار ما را کج نهاد
تا ثریا رفتنش شاقول می خواهد که نیست
بر تن آثار شهرم گرد ویرانی نشست
تا شود عمران،غم مسوول میخواهد که نیست
آنکه حج رفته ولی همسایه اش محتاج نان
تازه تاج” حجکم مقبول”میخواهد که نیست
خویش را باید کمی در زندگی دیوانه کرد
این یکی هم حیله بهلول میخواهد که نیست
گرچه” مهرابی”به سر، تیپا به دنیا میزند
گشته درویش و فقط کشکول میخواهد که نیست