برخی از مفسران معتقدند که کوروش بزرگ، بنیانگذار و اولین پادشاه هخامنشیان همان «ذوالقرنین» است که در قرآن کریم از او یاد شده است.
برخی از مفسران متقدم، مانند وَهب بن منبّه و محمد بن صائب کَلبی و یوسف بن موسی قطان نه تنها در تفسیر سوره کهف، بلکه در چند جای دیگر تصریح کردهاند که ذوالقرنین همان کوروش هخامنشی است.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که مفسران و مورخانی که کوروش را با ذوالقرنین یکی دانستهاند به کدام ادله و شواهد استناد کردهاند؟
به گفته مفسر بزرگ قرآن کریم، علامه طباطبایی، آنچه نظریه ذوالقرنین بودن کوروش را تأیید میکند اوصاف اخلاقی است که در تاریخ برای کوروش نوشتهاند. کوروش، هم طبق تاریخ و هم عهد عتیق و هم نظر مورخان قدیم، پادشاهی با مروت و جوانمرد و با سخاوت و کریم بوده است؛ چنان که از تاریخ زندگی او و برخوردش با یاغیان و جبارانی که با او میجنگیدند یا او با ایشان جنگیده است نیز مبین آن است؛ و با صفات یادشده از ذوالقرنین در قران کریم مطابقت دارد. ذوالقرنین از طرف خداوند دارای تواناییها و امکانات فراوانی،مانند عقل و تدبیر و فضایل اخلاقی و ثروت و شوکت ظاهری، بوده است.
از دیگر ویژگیهای ذوالقرنین سفرهای او در مسیرهای چندگانه است که شرح آن در آیات قرآنی آمده است. کوروش نیز به غرب و شرق و شمال سفر کرد که شرح آن در تاریخ زندگانیاش آمده است و با سفرهای سهگانهای که در قرآن برای ذوالقرنین ذکر شده منطبق است.
نخستین لشکرکشی کوروش به کشور همسایه غربی، لیدی، بود که در شمال آسیای صغیر قرار داشت. در قرآن آمده است که ذوالقرنین در سفر غربیاش احساس کرد خورشید در چشمه گل آلودی فرو میرود؛ مشابه همان صحنهای که کوروش به هنگام فرورفتن قرص آفتاب (در نظر بیننده) در خلیجکهای ساحل لیدی مشاهده کرده است. لشکرکشی دوم کوروش به جانب شرق بود. از تاریخ زندگی کوروش درمییابیم که این لشکرکشی چندی پس از فتح لیدی روی داد و کوروش طی آن به آرام سازی طغیان بعضی از قبایل وحشی بیابانی مستقر در شرق کشور پرداخت. شاید بتوان تعبیر قرآن طبق آیه زیر را در اشاره به سفرهای ذوالقرنین، با سفرهای جنگی کوروش به منتهای شرق برای مقابله با اقوام بیابانگرد و صحرانورد مطابقت داد که مشاهده کرد خورشید بر قومی طلوع میکند که در برابر تابش آن سایبانی ندارد. «حَتّی اِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قومٍ لَمْ نَجْعَلُ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً: تا گاهی که رسید به محل برآمدن خورشید یافتش برمیآید بر گروهی نگذردهایم برای ایشان جز آن پوششی را» (کهف: ۹۰)
در قرآن کریم از مکان سدی که ذوالقرنین ساخته یاد نشده است و فقط ویژگی اقلیمی آن بیان شده است. کنجکاوی علمی مسلمانان درباره تعیین اماکن تاریخی، که نشانههای آن در قرآن مجید آمده است،در منابع تاریخ ثبت و ضبط شده است. شرح جستوجو برای یافتن سد ذوالقرنین در روزگار واثق خلیفه عباسی در منابع متعدد آمده است. با بررسی متون تاریخ نگاران اسلامی، که درباره اقلیم و شهرها آمده است، میتوان دریافت که مکان این سد در اوایل اقلیم پنجم و ششم بوده است.
میدانیم که کوروش، در لشکرکشی سوم خود به کوههای قفقاز، به تنگهای میان دو کوه رسید و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی، به درخواست مردمی که در آن منطقه بودند، در فاصله میان دو کوه سد محکمی بنا کرد. این تنگه امروزه تنگه داریال نامیده میشود که در نقشههای موجود میان ولادی میوکز و تفلیس نشان داده میشود. این دیوار همان سدی است که کوروش بنا کرده و با اوصافی که قرآن درباره سد ذوالقرنین بیان کرده کاملاً تطبیق میکند.
موضوع دیگر در انطباق کوروش و ذوالقرنین تناسب نام ذوالقرنین با کوروش است. کهنترین اشاره به موضوع ذوالقرنین را باید در کتاب دانیال نبی، از متون عهد عتیق یهود، جستوجو کرد. آنجا که در رؤیای وی، لوقرائیم در هیئت قوچ ظاهر میشود. لوقرانائیم به زبان عبری همان ذوالقرنین عربی است. این واژه در تورات فقط یک مرتبه آکده است و آن هم در سفر دانیال (کتاب دانیال) است. درباره نام ذوالقرنین و تناسب آن با کوروش گفتهاند: ذوالقرنین را از آن جهت ذوالقرنین، صاحب دو قرن (شاخ)، مینامند که دارای تاج یا کلاه خودی با دو شاخم بوده است. جالب اینکه در نقش برجسته هخامنشی دشت مرغاب، کوروش با تاجی بر سر تصویر شده که دو شاخ همانند شاخهای قوچ بر آن دیده میشود.»
آرامگاه کوروش در شهرستان پاسارگاد استان فارس قرار دارد.
منبع: کتاب “ایران پیش از اسلام” نوشته علیاکبر ولایتی