جمله بالا ساده و تکاندهنده است. در ظاهر هیچ توصیه، پند یا اندرزی در آن نیست. یک گزاره خبری است که در بخش نخست یک واقعیت بدیهی و آشکار را که همه به آن واقف هستند، میرساند. در بخش دوم یک واقعیت هولناک را به خواننده گوشزد میکند: «کم است». در چنین شرایطی این پرسش در ذهن هر خوانندهای شکل میگیرد که در برابر این واقعیت هولناک چه باید کرد! صرفهجویی؟
اما این کم بودن گویا ابعاد هولناکی یافته است. نگاهی به آمار رودها و تالابها و دریاچههای خشک شده و روند رو به گسترش پیشروی کویر و شنزارها نشاندهنده روند بیوقفه خشک شدن فلات ایران است که به کوچ اجباری هزاران تن از روستانشینان و حتی ساکنان شهرهای کوچک به سوی شهرهای بزرگتر منجر شده است. این پیشروی هولناک شن که زمینهای کشاورزی را مدفون میکند، موضوع را از یک صرفهجویی ساده فراتر برده است.
اقلیم ایران همیشه خشک و گرم بوده است. گرمتر شدن زمین بر اثر فعالیتهای سودورزانه سرمایهداری و تجارت کربن از یک سو و برداشت بیرویه و بیحساب و کتاب آب از چاهها و رودها و بهطورکلی ذخیرههای استراتژیک آب دشتهای ایران و انحراف آب از سرشاخهها باعث خشکی بیسابقهای شده است.
در این میان گسترش کشت محصولات کشاورزی به قصد صدور به خارج از کشور در ازای چند دلار، آخرین قطرههای آب را از پستان گاو شیرده کشاورزی کمرمق و زمینهای کمتوان ایران میمکد.
دلارهایی که از این تجارت هستیسوز به دست میآید در برابر نابودی زمینهای کشاورزی ایران و خشکتر شدن فلات ایران و کوچ اجباری هزاران نفر از مناطق خشک به سایر مناطق هیچ ارزشی ندارد.
برخی کشتها، نتیجهای جز بر هم زدن تعادل شکننده طبیعت ایران نداشته و چرخه طبیعت را که میلیونها سال با احترام ساکنان این اقلیم ادامه داشت و ادامه حیات این تمدن کهن را ممکن کرده بود به سبب این ندانمکاریها و سودورزیهای فردی بر هم زده است.
طبیعت و منابع طبیعی متعلق به بشریت است. فروش طبیعت به چه قیمتی…
منبع: روزنامه شهروند