هنر امام خمینی (ره) در جریان انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی این بود که مضامین مدرن و سنتی را به هم آمیخت: جمهوریت با اسلام، قانون با شرع و بعد مصلحت و موارد دیگر از این دست…
به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «هیچ روایتی نداریم که بگوید اطاعت از کسی که با رأی اکثریت مردم سر کار آمده، واجب است. تنها در صورتی که ولی فقیه فردی را منصوب کند، اطاعتش واجب میشود.» این تازهترین سخن آیتالله مصباح یزدی است که در عین حال تازه نیست؛ چرا که طی ۲۰ سال اخیر بارها و به زبانهای مختلف از جانبِ جنابِ ایشان شنیدهایم. البته این گزاره که «روایتی درباره لزوم اطاعت از واجد رأی اکثریت نداریم» نادرست نیست اما مگر صحبت از «اطاعت» است که بگوییم روایت داریم یا نداریم؟
در دنیای مدرن از «قانون» تبعیت میشود و انتخاب رییسجمهوری یک مکانیسم برای اداره ساختار سیاسی و حکومت است. بنابراین هم رییسجمهوری و هم مردم از قانون تبعیت میکنند. از جانب دیگر میتوان از آقای مصباح پرسید: آیا درباره تهیه و تصویب قوانین عادی در مجلس شورای اسلامی روایت داریم؟
نام مجلس، «شورای اسلامی» است اما رای نماینده یهودی یا نماینده زن با رای نماینده روحانی و غیر روحانی برابر است. آیا دراینباره روایت داریم؟ معلوم است که نداریم زیرا همه این امور مربوط به دنیای مدرن است و آقای مصباح با نگاه پیشامدرن این نظر را مطرح میکند. اگر قرار بر نگاه آقای مصباح باشد در کدام روایت «جمهوریت» داریم؟ در کدام روایت «قانون اساسی» داریم؟ اما رهبر فقید انقلاب هم خود «جمهوری اسلامی» و هم «قانون اساسی» را به رأی مردم گذاشتند. در کدام روایت «رفراندوم» یا «همهپرسی» به رسمیت شناخته شده است؟ در حالی که هم برای قانون اساسی ۱۳۵۸ و هم قانون اساسی بازنگری شده در سال ۱۳۶۸ همهپرسی برگزار شد و مراجع تقلید نیز شرکت کردند. اگر هم برخی مانند مرحوم آیتالله سیدکاظم شریعتمداری در سال ۱۳۵۸ یا مرحوم آیتالله حسینعلی منتظری در سال ۱۳۶۸ شرکت نکردند، به خاطر آن نبود که با اصل رفراندوم یا همهپرسی مشکل داشتند و غیر شرعی میدانستند که به خاطر اصول خاص و مشخصی بود. این در حالی است که در سال ۱۳۴۱ مرحوم آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی در نامه مفصل خود به شاه به او یادآوری میکند که رفراندوم را شرعی نمیداند و مانند دوران دکتر مصدق با اصل موضوع مشکل دارد. آیا آقای مصباح در سال ۱۳۵۸ یا سال ۱۳۶۸ نیز گفت: «در روایت نداریم که میتوان موضوعی را به آرای عمومی گذاشت»؟
بله، در روایت نداریم که بگوید اطاعت از کسی که با رأی اکثریت آمده واجب است اما در قانون اساسی مکانیسم رای اکثریت به رسمیت شناخته شده است. اصطلاحات «تنفیذ» و «نصب» رییسجمهوری هم البته در قانون اساسی نیامده اما احتمالا برای آن که نزد مخالفان رای اکثریت شبهه پدید نیاید، هم امام خمینی (ره) و هم آیتاللهخامنهای در احکام رییسان جمهوری اسلامی این تعابیر را به کار میبرند. (در قانون اساسی واژه «امضا» آمده است.)
توجه جناب مصباح را میتوان به این نکته هم معطوف کرد که خود رهبری نیز در مجلس خبرگان با مکانیسم اکثریت آرای اعضای مجلس خبرگان انتخاب میشود؛ همچنان که در ۱۵ خرداد ۱۳۶۸ که پس از درگذشت رهبر فقید انقلاب مجلس خبرگان جلسه تشکیل داد ۷۴ نماینده حاضر بودند و ۶۰ نفر به آیتالله خامنهای و ۱۳ نفر نیز به آیتالله گلپایگانی رأی دادند.
در هیچ روایتی نیز به «تفکیک قوا» اشاره نشده است اما اکنون بر تفکیک قوا تأکید میشود. موضع آیتالله مصباح در قبال تفکیک قوا البته یکسان نبوده و در گذر زمان ۱۸۰ درجه تغییر کرده چنان که در دهه ۶۰ موضع پیشروانهای داشت و میگفت: «جامعهای که پیامبر اسلام در آن هر سه منصب را داشت یا کسانی را به هر سه منصوب میفرمود جامعهای بسیار کوچک و ساده و قابل مهار و نظارت بود و با جامعههای بسیار پیچیده و پر مشکل امروزین قابل قیاس نیست. بگذریم از ویژگیهای شخص پیامبر و احترام و تسلیم بیمانندی که مردم در برابر وی داشتند. در چنین اوضاع و احوالی تفکیک قوا این فایده بزرگ را دارد که جلوی بسیاری از ظلمها و جورها و فسادها و خودسریها را میگیرد.» (حقوق و سیاست در قرآن، صفحه ۵۶)
چند سال بعد اما آقای مصباح نظر خود را تغییر داد و گفت: «در نخستین جامعه اسلامی پیامبر گرامی اسلام شخصا ریاست هر سه قوه را بر عهده داشت. در این زمان هم که امام معصوم غایب است مبانی فقهی ما اقتضا دارد که ریاست هر سه قوه با ولی فقیه باشد.» (حکومت اسلامی و ولایت فقیه، صفحه ۵۴)
هیچکدام از اینها در روایات نیامده و قرار هم نیست بیاید. کمااینکه شرع ازدواج دختر زیر ۱۵ سال را منع نکرده اما در جمهوری اسلامی شناسنامه دختران تا ۱۵ سالگی صفحه ازدواج ندارد. از این مثالها فراوان است و اگر بنا به صرف روایت باشد، میتوان پرسید: در کدام روایت بردهداری لغو شده و آیا میتوان در زندگیهای امروزی هم کنیز داشت؟
پس تنها «رأی اکثریت» نیست که با مبانی سنتی سازگار نیست و اساسا هنر امام خمینی (ره) در جریان انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی این بود که این مضامین را به هم آمیخت: جمهوریت را با اسلام، قانون را با شرع و بعد مصلحت، احکام ثانویه در کنار احکام اولیه و موارد متعدد دیگر از این دست.
به جای تطویل و تفصیل بیشتر بگذارید از آیتالله مصباح یزدی بپرسیم: شما قانون اساسی را قبول دارید یا نه؟ اگر نه، همین را به صراحت بگویید.»