محمد غرضی را امروز جامعه ایرانی به کاندیدای ریاستجمهوری میشناسد که ساده و بیپیرایه حرف میزد و گاهی همین سادگیاش اسباب شوخیهای سیاسی ایام انتخابات را فراهم میکرد. اما آیا او محدود به همین شناخت حاصل از ایام تبلیغات انتخاباتی است؟ حتما اینگونه نیست.
گزیده گفتوگوی «اعتماد» با غرضی را در ادامه میخوانید:
* آقای مصباح جزو کسانی است که در حوزه نامآور بود و تا ١۵ خرداد نیز با انقلاب همراه بوده اما وقتی ماجرای ١۵ خرداد پیش میآید و خونریزی میشود ایشان کنار میرود و روش را تایید نمیکند. از ۴٢ به بعد دیگر وارد معرکه نمیشود و هیچ کاغذی را امضا نمیکند.
* در جریان ترور حسنعلی منصور (نخستوزیر زمان حکومت پهلوی)، آقای هاشمی رفسنجانی دستگیر میشود و او را در صندلی آتش مینشانند که دلیل آن هم معلوم نیست. هاشمی میسوزد. همه جا میگفتند آقای هاشمی را سوزاندند اما او به چیزی اقرار و اعتراف نکرد.
* من وقتی که وزیر پست و تلگراف بودم همه اطلاعات را به آقای منتظری میدادم. حرفهایی که زده میشد. یک روز دیدم آقای ریشهری در دولت گفت که آقای غرضی ما اگر کاری میکنیم به دستور امام است. بیت امام میدانستند که من خیلی به آقای منتظری نزدیک هستم به من نمیگفتند. من بالاخره انقلابی بودم و آقای منتظری را هم دوست داشتم. احمد آقا هم میدانستند که من این کارها را میکنم اما چیزی به من نمیگفتند.
* در خانه من آقای منتظری قائممقام شد. سال ۶٠ یک روز موقع ناهار آقایان خامنهای و هاشمی، موسوی اردبیلی و احمد آقا مهمان ما بودند. آنجا بحث شد که انقلاب قائممقام میخواهد. آنجا نام آقای منتظری به میان آمد. احمدآقا اولین بار نام منتظری را برای قائممقام رهبری مطرح کرد. احمد آقا اطلاعیهای برای رادیو و تلویزیون خواند که آقای منتظری قائممقام رهبری است.
* در داستان حصر آقای منتظری ما کارهای نبودیم.
* مخابرات از بین رفت. مخابرات قابلیت این را دارد که تا چند برابر این درآمد داشته باشد اما بخش خصوصی آمده گوشتهایش را کنده و استخوانش را باقی گذاشته است. تمامی اینهایی هم که به بخش خصوصی واگذار شد، اشخاصی که آنجا رفتند گوشتهایش را کندند استخوانش را باقی گذاشتند.
* موقع واگذاری مخابرات به بخش خصوصی نامهای به مقام معظم رهبری نوشتم. گفتم من ١٢ سال آنجا بودم و این کار نه شرعی است و نه قانونی. شرعی به این خاطر که مردم سرمایهگذاری کردهاند، قانونی نیست به این خاطر که سهم عامه است و نمیتواند سهم خاصه باشد.
* سال ٧۶ به ناطق، سال ٨٨ به کروبی و سال ٨۴ به هاشمی رای دادم.