• امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024

دل نوشته‌ای برای تو ای حجر بن عدی

  • 18 اردیبهشت 1392 - 0:01
دل نوشته‌ای برای تو ای حجر بن عدی

سلام مرد!
اول مرد! آخر مرد! مرداً فوق کل مرد!
با  تو ام نه آقای پهلوانان و لوتی ها.. نه آقای عالمان و حکیمان! نه پدر قلم و اَلَم! .. نه عالم غیرعَلَمَ..
با تو ام ای “هوَ” .. به عربی او یک مرد!
مرد در شب کوچه ها.. در پس نبرد!
جواب بده! چه کرده ای؟..
بگو که بدانیم ما هم.. بگو اگر غریبه ها میدانند فرزندانت هم بدانند جرمت چیست..
بگویمت سبط اکبر را.. شاهد ماجرای مادر را.. تابوت سالم نماند..
دِ آخر مرد! چقدر ساکتی؟!
بگو چه کرده ای که این چنین “ویعدّوا لنا مایستطیعوا من قوّه”!!
تا آنجا که خون خدا را ریختند.. بُغضاً لابیه!… و قاتل در گودال میگریست..
و آنجایی که گفتند حسین معجزه کرده.. این نبی است که به میدان آمده رجز میخواند..
شمشیر ها به زمین افتاد..
و خواند.. انا علی بن حسین بن علی..
زنا زاده فریاد زد.. بزنیدش! او از علی است.. اسمش علی است..
زدند.. ا ر ب ا ار ب ا..
و همین نزدیکی ها در پاراچنار.. چه بسیارند اکبرها.. اربا اربا..
عمار را..  اویس قرنی را.. حُجر را یادت هست؟
مزارش رفته بودم.. البته سر در بدن نداشت.. سرش جای دیگریست آنجا هم رفته ام.. پشت مزار نوه ات..
در کوچه پس کوچه هایی که حقیر اگر سر حجر آنجا نبود جرات میکردم بگویم کوچه های “حقیر”..
حجر را که میدانم جرمی ندارد.. جز شریک جرمی تو! نه شبّیح بشار است..نه بسیجی خامنه ای..
عمار و اویس را همان اول بی مزارشان کردند که از شرم بقیع عرق نریزند…
امّا الحُجر..
خرجوه من قبره و سَرَقوا جِسمَه… ثُمّ دَمّروا مزاره..
که حجر هم بوی کربلا گرفت.. شرمنده اربابش نباشد..
بر این مصیبت روزها بر سینه زنیم و شبها بگرییم کم است.. شاید عزای عمومی نباشد حجر ، خفتگان دولت مارا..
عزای خصوصی که هست؟
نمیدانم چیست.. هر چه هست زیر سر توست.. خودت بگو چه کرده ای..
بگو که بدانیم این جماعت چرا ایـــــــــــن قدر از تو بیزارند
چرا این قدر به خون ما تشنه اند؟!
آخر بگو.. ما تاوان کدام کار تو را میدهیم؟
جز برپایی قسط و عدل.. جز نجاتشان من ظلمات الجهل.. جز..  جز مردانگی چه کرده ای؟
شعب ابی طالب.. پدرت..
میدانی کجا را میگویم..
شیعیان حلب را..
محاصره اند.. دو ماه و چند روز بیش!..
حافظان قران ها و پیشانی های پینه دار محاصره کرده اند..
قرآن ناطق! علی! حرفی بزن..
نه آقا جان! “خالف نفسک تسترح” یعنی چه؟؟ ما از این حرفها به کارمان نمی آید..
میدانی.. بلد نیستیم! مسلمین اگر از این کارها بلد بودند که کارشان به اینجا نمیکشید…
تو فقط اعتراف کن.. و بگو چطور ما جبران کنیم؟..
……………………………
پ.ن۱: اشاره به آیه واعدوا لهم مااستطعتم من قوه
پ.ن۲: شبیح در عربی به معنای مزدور و چماق به دست هست

قاسم قاسمی

ثبت دیدگاه