حسین مرعشی، استاندار اسبق کرمان گفت: اصلاحطلبان در مورد اینکه نهاد داروی مهمی مانند شورای نگهبان نباید دارای گرایش سیاسی باشد، دغدغه دارند. بحران ۸۸ که بعداً به اسم فتنه خوانده شد و ما میگوییم ریشه فتنه آقای احمدینژاد است، از کجا شروع شد؟ وقتی که هفت نفر از اعضای شورای نگهبان میآیند و به نفع ریاستجمهوری احمدینژاد بیانیه میدهند، آیا انتظار دارند وقتی نتیجه انتخابات را تایید کردند همه قانع شوند؟ بخشی از جامعه قانع شد ولی بخشی دیگر نیز قانع نشد. ما اصلاحطلبان واقعاً نگران این فضا هستیم.
اگر قرار باشد که شورای نگهبان ناظر و داور باشد، که هست، مگر میشود داور طرفدار یک گروه و تیم باشد؟ اینها دغدغه است و این دغدغه را باید یک نفر در مملکت پاسخ دهد. مگر میشود اینها را برای همیشه مسکوت گذاشت، در مورد آن حرف نزند و سکوت کرد؟ اینها ریشه بحرانهای سیاسی در جمهوری اسلامی است. باید این مسائل را به بحث گذاشت. رسانهها، مطبوعات و آقای روحانی باید وسط بیایند. ما همه میگوییم جمهوری اسلامی را قبول داریم، کشور باید عزت پیدا کند و مسائل کشور حل شود، مردم به رفاه برسند، آبرو و دین مردم درست شود و شغل داشته باشند. اینها را همه میخواهیم ولی راه حلش چیست؟ مگر میشود کشور را با نیروهای محدود و جناحهای کوچک اداره کرد؟ پس همه باید در صحنه حضور داشته باشند.
این عضو باسابقه حزب کارگزاران سازندگی با لهجه کرمانی و البته صریح خود بر اهمیت بیطرفی نهادهای داوری کشور مثل شورای نگهبان تاکید کرد و گفت که “سلیقه آقای جنتی برای کشور قانون نمیشود. چه کسی گفته سلیقه آقای جنتی قانون میشود یا ایشان یک ابرویش را بالا بیندازد و بگوید نه؟”
او در مصاحبه یک ساعته خود با ، با اشاره به اهمیت و ضرورت گفتوگو میان اصلاحطلبان و اصولگرایان، تاکید کرد: آقای روحانی باید در اولین فرصت بعد از فراغت نسبی از مسأله هستهای، منادی یک گفتوگوی ملی بین نظام و اصلاحطلبان باشد.
بخشی از مصاحبه ایسنا با حسین مرعشی که تا یکسال و ۱۰ ماه دیگر بنا بر حکم دادگاه نمیتواند فعالیت حزبی داشته باشد، به شرح زیر است:
من خدمت آقای روحانی در جلسهای که چندی پیش اصلاحطلبان با ایشان داشتند، گفتم که “شما به حق روی حل بزرگترین معضل در کشور که پرونده هستهای است متمرکز شدهاید و خوشبختانه این موضوع با موفقیتهایی همراه بوده است و از تندرویهایی که علیه دولت صورت میگیرد، میشود فهمید که موفقیتهای بزرگتری در راه است”.
از نظر من حتماً آقای روحانی یک موفقیت بزرگ در مورد پرونده هستهای نصیب ایران میکند و در این عرصه موفق میشود. اگر آقای روحانی بتواند توافقی با ۱+۵ کند که این توافقنامه جایگزین همه قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران شود، این گام بسیار بزرگی در کل مسائل ایران است و در حل مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران گام بسیار بلندی است. ریشه این مشکلی که آقای روحانی با همتشان و همچنین پشتوانه رهبری دارند حل میکنند، در چیست؟ ریشه آن بخاطر مشکلی بود که در سیاست داخلی کشور در سال ۸۴ رخ داد. در واقع باید گفت نابسامانی و آشفتگی سیاسی در سال ۸۴ کشور را دچار چنین چالشی کرد، به نحوی که ۷۰۰ میلیارد دلار از منابع کشور از بین رفت، تحریمها بوجود آمد و مشکلات زیادی در عرصه سیاسی و اقتصادی کشور حادث شد.
من به آقای روحانی گفتم که “شما باید بعد از فراغت نسبی از مسائل بینالمللی و پرونده هستهای، باید به ساماندهی فضای سیاسی کشور بپردازید و راهی غیر از این نیست”. ساماندهی فضای سیاسی کشور معنایش این است که ما باید به سمتی برویم که رقابت سیاسی حداکثری برای بهتر اداره شدن کشور همراه با عزت رهبری و نهادهای داوری بوجود آید و این امر، کاری شدنی و مقدور است. معتقدم که آقای دکتر روحانی باید حتماً قبل از شروع مبارزات انتخاباتی مجلس دهم در عرصه سیاست داخلی کشور نقشآفرینی کند و فضای سیاسی کشور را سامان دهد بطوریکه این اطمینان بوجود آید که چه شما برنده شوید و چه رقیب شما، در اصل کشور برنده شده است. منظورم از ساماندهی سیاسی این نیست که ما برنده شویم، بلکه منظورم این است که چه ما برنده شویم، چه آقای نادران، چه آقای لاریجانی و چه آقای ناطقنوری، در مجموع کشور برنده شود. باید مشخص شود که چه کسی دارد چه میگوید و سپس مردم قضاوت کنند. باید شرایط به نحوی باشد که من از نظارت رقیب خود بترسم و فساد نکنم. رقیب هم باید از نظارت من بترسد تا کشور را به سمت سیاستهای غلط نبرد.
قضیه بابک زنجانیها و پرونده هزاران میلیارد تومانی در شرایطی بوجود میآید که آزادیهای سیاسی محدود شود و رقابت وجود نداشته باشد، نظام اطلاعرسانی درست حاکم نباشد و خبرنگاران و سیاسیون در صحنه حضور نداشته باشند و از سوی دیگر مجلس نیرومندی حاکم نباشد. مگر میشود تصور کرد که از یک مجلس ملی، اسلامی و آزاد که در آن کفایت وجود داشته باشد، وزیری بیرون بیاید که هشت میلیارد دلار پول کشور را به یک آقا بدهد تا ببرد؟ برخی از اتفاقاتی که در طول این چند سال رخ داده است، به آنها میگویند «فساد»؛ ولی به نظرم واژهای به نام «فساد» پاسخگو و بیانکننده این حجم از مشکلات نیست. برخی از این اتفاقات، غارت و چپاول است و خیلی عظیمتر از فساد است. اینها همه در شرایطی رخ داد که محدودیت سیاسی اعمال شد و کار به دست افراد بیکفایت افتاده بود.
– شما و اصلاحطلبان تاکید بر آزادی سیاسی دارید و معتقدید که وقتی آزادی سیاسی وجود داشته باشد این مسائل رخ نمیدهد، ولی به نظر شما قوه مجریه در کشور ما چقدر این اختیار را دارد که آزادی سیاسی را در کشور بوجود بیاورد به نحوی که مطبوعات با حکم قضایی بسته نشوند یا اینکه در بحث سیاست خارجی و توافقنامه ژنو کسانی به نام دلواپسان صحنه را تنگ نکنند؟ از سوی دیگر رئیسجمهور چندی پیش از دخالت در زندگی خصوصی مردم شکایت کرد و گفت نباید مردم را با زور به بهشت برد؛ به نظر میرسد که رئیسجمهور به عنوان حافظ و مجری قانون اساسی این مسائل را مطرح میکند ولی در کشور چقدر این آمادگی وجود دارد که چنین مسائلی محقق شود؟
من نمیخواهم بگویم که صِرف شعار کافی است ولی شعار میتواند بیانکننده یک خواسته باشد، بر روی فضای سیاسی کشور تأثیر بگذارد و در واقع مقدمه اجرا را فراهم کند. بیان اینگونه درد دلها لازم است ولی کافی نیست. من فکر میکنم آقای روحانی باید در اولین فرصت بعد از فراغت نسبی از مسأله هستهای، منادی یک گفتوگوی ملی بین نظام و اصلاحطلبان باشد. نمیشود اصلاحطبان یکی از گروههای تأثیرگذار و تعیینکننده در افکار عمومی و فضای سیاسی کشور باشند ولی رابطهشان با نظام مخدوش و مبهم باشد یا با رهبری، قوه قضائیه، مجلس، شورای نگهبان و سپاه. اینها همه نهادهای تأثیرگذار هستند. آقای روحانی باید این کار را مدیریت کند. در این قضیه باید ببینیم که دغدغهها چیست؟ رهبری از فعالیت مجدد وسیع اصلاحطلبان چه دغدغهای دارند؟ آیا دغدغهای در این رابطه دارند یا ندارند؟ دغدغهشان چیست؟ از طرف دیگر دغدغه ما چیست؟ مشکل چیست؟ در واقع انتظار داریم که دکتر روحانی نه به عنوان رئیس قوه مجریه بلکه به عنوان رئیسجمهور ایران و دومین مقام بعد از رهبری و به عنوان نماینده ملت ایران و منتخب آنها این گفتوگوها را مدیریت کند. این دغدغهها باید تمام شود. آنچه به نام سیاستهای کلی توسط رهبری بیان میشود و دغدغههایی که ایشان در مورد گرایشات، تصمیمگیریها و مخاطراتی که مورد نظرشان است، باید حتماً توسط اصلاحطلبان جدی گرفته شود.
– آیا این آمادگی در جریان اصلاحات وجود دارد که آقای روحانی بخواهد چنین نقشی را ایفا کند؟
حتماً وجود دارد. از آن طرف، اصلاحطلبان نگران کفایت مدیریتی کشور و نهادهای مهمی مثل مجلس هستند و در این ارتباط دغدغه جدی دارند. حتماً اصلاحطلبان دغدغه جدی حضور نهادهای نظامی و شبهنظامی در عرصه سیاست را دارند. اصلاحطلبان در مورد اینکه نهاد داروی مهمی مانند شورای نگهبان نباید دارای گرایش سیاسی باشد، دغدغه دارند. بحران ۸۸ که بعداً به اسم فتنه خوانده شد و ما میگوییم ریشه فتنه آقای احمدینژاد است، از کجا شروع شد؟ وقتی که هفت نفر از اعضای شورای نگهبان میآیند و به نفع ریاستجمهوری احمدینژاد بیانیه میدهند، آیا انتظار دارند وقتی نتیجه انتخابات را تایید کردند همه قانع شوند؟ بخشی از جامعه قانع شد ولی بخشی دیگر نیز قانع نشد. ما اصلاحطلبان واقعاً نگران این فضا هستیم.
اگر قرار باشد که شورای نگهبان ناظر و داور باشد، که هست، مگر میشود داور طرفدار یک گروه و تیم باشد؟ اینها دغدغه است و این دغدغه را باید یک نفر در مملکت پاسخ دهد. مگر میشود اینها را برای همیشه مسکوت گذاشت، در مورد آن حرف نزند و سکوت کرد؟ اینها ریشه بحرانهای سیاسی در جمهوری اسلامی است. باید این مسائل را به بحث گذاشت. رسانهها، مطبوعات و آقای روحانی باید وسط بیایند. ما همه میگوییم جمهوری اسلامی را قبول داریم، کشور باید عزت پیدا کند و مسائل کشور حل شود، مردم به رفاه برسند، آبرو و دین مردم درست شود و شغل داشته باشند. اینها را همه میخواهیم ولی راه حلش چیست؟ مگر میشود کشور را با نیروهای محدود و جناحهای کوچک اداره کرد؟ پس همه باید در صحنه حضور داشته باشند.
بحران ۸۸ که بعداً به اسم فتنه خوانده شد و ما میگوییم ریشه فتنه آقای احمدینژاد است، از کجا شروع شد؟ وقتی هفت نفر از اعضای شورای نگهبان به نفع ریاستجمهوری احمدینژاد بیانیه میدهند، آیا انتظار دارند وقتی نتیجه انتخابات را تأیید کردند همه قانع شوند؟
رهبری در انتخابات ریاستجمهوری گفتند حتی کسانی که جمهوری اسلامی را قبول ندارند ولی ایران را دوست دارند، بیایند رأی بدهند. این حرف خیلی مهمی است. اگر قرار است که همه بیایند و رأی بدهند، داوری که میخواهد بین آقای روحانی، جلیلی و قالیباف داوری کند، نباید اکثریت آنها به نفع یک کاندیدا بیانیه بدهند. اینها حداقلهای تدبیر است و توقع زیادی نیز نیست، بلکه حداقل توقع است. اگر کسی صلاحیت ندارد، این را باید قانون مشخص کند. سلیقه آقای جنتی، برای کشور قانون نمیشود. چه کسی گفته سلیقه آقای جنتی قانون میشود یا آقای جنتی یک ابرویش را بالا بیندازد و بگوید نه؟! هر کسی حقوقی دارد و هیچکس را نمیتوان از حقوقش محروم کرد، مگر به موجب قانون. این امر در قانون اساسی و اسلام است و رهبری نیز این موضوع را تأیید میکند. اینها دغدغه اصلاحطلبان است. آنها نیز بگویند که دغدغهشان چیست و ما رعایت میکنیم. از سوی دیگر، دغدغه ما نیز شنیده شود و آنهایی که حق است، پذیرفته شود. این گفتوگو باید اتفاق بیفتد و ما به سمتی برویم که شاهد برگزاری انتخاباتی سالم، رقابتی، پررنگ، با حضور همه شخصیتهای مؤثر باشیم و هر کسی که برنده انتخابات شد در واقع بگوییم کشور برنده است.
کشور نباید به دست کسانی بیفتد که به اصطلاح معلوم نیست پدر و مادرشان کیست، چطوری فکر میکنند و ریشه آنها کجاست. من اکنون سوال میکنم کدامیک از جناحهای کشور مسئولیت اقدامات دولت احمدینژاد را میپذیرد؟ آیا آقای مصباح یزدی میپذیرد؟ آقای جبهه پایداری میپذیرد؟ اصولگرایان و سپاه میپذیرند؟ چه کسی مسئولیت آنچه را که رخ داده است، میپذیرد؟ اصلاحطلبان اکنون مسئولیت دولت آقای روحانی را میپذیرند. ممکن است جاهایی انتقاد داشته باشند و بگویند انتقاد داریم اما مسئولیت روی کار آمدن آقای روحانی را میپذیرند و تا به امروز نیز به آن افتخار میکنند؛ چراکه ما مفتخر هستیم رئیسجمهوری را به مردم معرفی کردیم و برای پیروزی آن پایمردی کردیم که امروز دارد کشور را از مهمترین و بزرگترین مشکل تاریخی سیاسی قرن اخیر نجات میدهد. ما به این موضوع افتخار میکنیم؛ ولو ممکن است مثلاً به وزیر کشور نیز انتقاد داشته باشیم ولی کلیات آن را قبول داریم و مسئولیتش را میپذیریم.
من معتقدم اینها موضوعاتی است که باید گفته شود و آغاز آن گفتن، سخنرانی و پخش و بیان آن است و سپس این خود میتواند زمینهای را ایجاد کند که در یک فضای دوستانه و مطلوب در مورد این مسائل به جمعبندی برسیم. از سوی دیگر باید گفتوگوهای سیاسی بین اصلاحطلبان و اصولگرایان نیز صورت بگیرد تا فضای سیاسی کشور تلطیف شود.