• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024

درد دل چوپان ساده دلی که دلش برای مشهدی که هنوز ندیده پر می کشد

  • 15 شهریور 1393 - 0:04
درد دل چوپان ساده دلی که دلش برای مشهدی که هنوز ندیده پر می کشد

سلام

سلامی گرم ونمدار

ودستی روی سینه

و پشتی خم  

از اینجا تا خراسانت سلام

***

سلام منم چوپان ارباب

منم مثل خودت اسمم رضا

ولی با این تفاوت

تو شاهی من گدا

***

اگر احوال اینجانب بپرسی

الهی شکر

به جز دوری ملالی نیست

خودم بزغاله ها خوبیم

ومرتع هی بدک نیست

***

رضاجان گنبدت زرد است ؟

ضریحت از کبوتر

وگلدسته فراوان داری ؟

اهالی گفته اند

همانهایی که مشهد رفته اند

ضریحت دیده اند

ومی گویند که مشهد جای زیبایی است

و زائرها تمیز

لباساشان تمیز

وهم شلوارشان نو

***

بگو آقا اگر ساده دلی

که تمبان سیاهش

کمی نزدیک زانو

زند کوک سفید

قبولش می کنی؟

***

بگو چوپان اگر باشد کسی

لباسش وصله وصله

صدایش خش گرفته

ز هی هی کردنش از دست بزها

وپایش پرترک

قبولش می کنی ؟

***

دلم پر می کشد آقا

ولی در بند بزها مانده ام

و جیبی ازنداری پر

لباسی پاره تر از دل

تنی از بوی بزها پر

و کفشی کوک خورده

***

خراسانی تبار

که از آهو پری

که می پیچی در آغوش دلم

که می گویی بیا

گمانم مثل این چوپان ساده

تو هم ساده دلی

لباسم وصله وصله

دو کفشم پاره پاره

وتمبان کوک خورده

تنم از بوی بزها پر

تو می گویی بیا

***

پریشب رفته بودم پیش ارباب

همین طوری

همین شلوار و کفش

تنی از بوی بزها پر

همین احوال چوپانی

نهیبی زد نیا تو

که بویت خانه را پر کرد

نیا تو آبرویم رفت

تو هم مثل خودم ساده دلی آقا

جوابم می دهی

تو راهم می دهی

***

در این دنیای تودرتو

تو آن ساده ترین عشقی

اهالی را هوایی

هوایی را رضایی

و این آهوی چوپان گشته را آقا کبوتر می کنی . 

 

شعر از : حسین صادقی

ثبت دیدگاه