• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024

دل‌نوشته یکی از خبرنگاران و نویسندگان اناری

  • 17 مرداد 1392 - 0:03
دل‌نوشته یکی از خبرنگاران و نویسندگان اناری

خانم فاطمه شیبانی، یکی از خبرنگاران و نویسندگان اناری است که به مناسب ۱۷ مرداد، روز خبرنگار دل‌نوشته‌ای را ارسال کرده‌اند که متن آن به شرح زیر است:

عقل الکتاب فی قلمه           عقل نویسنده در قلم اوست

 …. روز خبرنگار فرار رسید، از اینکه خیلی وقت بود دست به قلم نبرده بودم دلم گرفت، زمانی را می گویم که خبرنگاری را رها کرده بودم و این فن را سپرده بودم به صاحبانش! نمی دانم؟! ابهت قلم، قلمی که خداوند به آن قسم خورده بود   (ن والقلم و مایسطرون) یا عزت و حرمت آدمهایی که گاه و بیگاه قربانی قلم تند و تیز من می شدند، مرا به این وا داشت که قلمم را که دوستش داشتم و با آن نفس می کشیدم را ببوسم و کنار بگذارم یادم می آید چقدر این قلم به من قدرت بخشیده بود، چقدر این قدرت داشت منو کور می کرد، هر جا که به نفعم نبود، هرکجا! هر کسی به هر دلیلی که با من همراه نبود، بهترین فرصت بود که با قلم بکوبمش! چون خبرنگار بودم و احساس می کردم اختیار تام دارم! و به قول خیلی ها دستمان تو رسانه باز بود و بخاطر همین وجدانم را فروخته بودم و کیلو کیلو اعتبار می خریدم. و چقدر این حس داشت به من میدان می داد، چقدر داشت منو از من می گرفت و بالاخره انسانیتی که نباید قربانی می شد، شد!!!

یادم می آید زمانی که قدم به این وادی گذاردم قسم خوردم که قلمم جز حق و حقیقت چیزی ننگارد قسم خوردم که خبری را بنگارم که عموم مردمم از آن ذی نفع باشند نه فقط خودم و چندی افراد خاص! اما حرمت قلم و آلوده نکردن آن به انواع آلودگی های باطنی و خارجی جوانمردی می خواست که من نداشتم!!! قسم خوردیم که در این وادی مقدس حریم ها حفظ شود، اما چه حریم ها که دریده شد، چه لاف و گزاف بافتیم و خواستیم مرهمی باشیم بر زخمی؛ که نه تنها این نشد، که بر زخمها نمک پاشیدیم، و دلها را ریش! و نوش نبوده نیش شدیم…  و مرکب قلممان چه می تاخت و جولان می داد، و کسی از قلممان گاه کرامت می یافت و حقش نبود! و گاه هویت و غرت دیگری با سیاهی قلممان بی هویت! که بازهم حقش نبود. اینجاست که می خواهم بگویم، عزت نفس یک هنرمند واقعی هیچ وقت دچار جهالت و غفلت و غرور و خود فریختگی نخواهد شد، و در جرعه جرعه مرکب قلمش که بنگری رد پایی از نویسنده نمی یابی، چون خودش را در دریای درد و الم مردم غرق کرده، با نفس آنها نفس می کشد، با چشم آنان می بیند و با زبان آنان حرف می زند، و با دل آنان همدرد و مأنوس می شود، چه خود نیازمند باشد و چه بی نیاز!

اگر این گونه ای این گوی و میدان!

وصمیمانه این روز بزرگ را به بزرگ منشانی که حقایق را در زیباترین لباس حروف و کلمات به نمایش می گذارند تبریک می گویم، امیدواریم که حق! هیچوقت قربانی دسیسه های درونی نفستان نشود! انشاالله

 فاطمه شیبانی

ثبت دیدگاه