طنز زیر نوشته «اکبر ابوترابی» از هنرمندان اناری است که ۱۶ دی در روزنامه قانون منتشر شده است.
من مطمئنم این گرونی گوشت هم کار خودشونه! البته منظورم از خودشون خود برههاست. یکیش همین شان دِ شیپ! بره اینقدر تُقس، بالاخره کار خودش رو کرد. آخه بره اینقدر ناقلا، آخه چرا؟
ما آدمها هم اینقدر ناچیز! یعنی منظورم اینه خیلی چیزها هست که ما نداریم پس میشیم ناچیز! شنیدید که میگن فامیل گوشت هم رو بخورن استخون هم رو دور نمیریزن؛ پس چرا ما گوشت هم رو میخوریم بعد استخون و مغز استخون همدیگه رو هم میخوریم. به جای گوشت همدیگه باید گوشت اون بره رو بخوریم. هزارتا دلیل داره که خوردن گوشت از خوردن هر چیزی حتی ته دیگ ماکارونی و پیتزای باقیمونده از شب پیش و نون خامهای و مال مردم هم واجب تره!
دلیل فیزیکی: ما آدمها هر چی که میخوریم میگن گوشت بشه به تنت! تا حالا دیدی چیزی بهمون تعارف کنن، بعد بگن بخور نوش جونت پوست بشه به تنت یا زیرپوش بشه به تنت. گوشته که مهمه!
دلیل روانشناسانه: وقتی که میترسیم میگیم از ترس گوشت تنم آب شد، هیچوقت شده بترسید بعد استخون تنتون آب بشه یا بگید غضروفهام آب شد.
دلیل قصابانه: وقتهایی که خیلی تو سختی باشی میگی کارد به استخونم رسیده،گوشت اینجا حضور فیزیکی نداره ولی حضور معنوی داره، کارد باید از کجا رد بشه تا برسه به استخون؟ خب واضح و مبرهن است که گوشت!
دلیل عشقی و عاطفی: از نظر عاشقی سوختن گوشت نهایت مرحله عشق و سختی در تحمل هجران یاره! اونجایی که خواننده میخونه: «آتیش زده به استخونم» مشخصه که گوشتش رو سوزونده تا رسیده به استخون اون بدبخت؛ مگه ندیدین چه جلز و ولزی میکنه و بالا و پایین میپره، چون گوشتش داره میسوزه!
دلیل هنری: در هنر هر چیزی رو که میخوان بگن خیلی عمیق و تاثیرگذاره میگن زیر پوستیه، همینطور که میدونیم به جز گوشت چیز مهم و به درد بخوری زیر پوست نیست!
دلیل شاعرانه: شاعر میفرماید «تو گوشتی و من زردپیای از خانه به دوشی/ اندوه بزرگی است زمانی که گرون شی» در اهمیت این شعر همین بس که صدا و سیمای خودمون که تحت هیچ شرایطی برنامهای رو تکراری پخش نمیکنه تا حالا چند صد بار این آهنگ رو پخش کرده. البته اونجا به جای «گوشت» میگه «ماه» یعنی میخواد بگه: « ای گوشت تو خیلی ماهی، قربونت برم الاهی».
این همه دلیل برای اهمیت گوشت کافی نیست، آبگوشتش کنید! پس بیایم، گوشت این «شان دِ شیپ» رو بزنیم به سیخ! گفتم سیخ، سیخ به تنم میخ شد، نه ببخشید، مو به تنم سیخ شد، چون امشب مهمان داریم، چه مهمانی!