• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024

طنز؛ من یک احمدی‌نژادی هستم

  • 07 خرداد 1393 - 0:09
طنز؛ من یک احمدی‌نژادی هستم

بنده از همین تریبون اعلام می‌کنم که طرفدار پر و پا قرص آقای احمدی‌نژاد و شرکا  و فک و فامیل‌های وابسته هستم. باید یک طنزپرداز باشی تا متوجه خدمت‌های بی‌شمار محمود بشوی (اگر محمود صدایش می‌زنم بخاطر صمیمیتی ست که توی این هشت سال با ایشان بدست آوردم،هشت سالی که بصورت تنگاتنگ با هم زندگی ها کردیم و ماجراها داشتیم….).

البته من هم تا وقتی بود قدرش را ندانستم. ولی بعد از رفتن محمود، چه شب‌ها که از خواب می‌پریدم ، در حالی که اشک توی چشمام حلقه زده بود، زمزمه می‌کردم: کی اشکاتو پاک می‌کنه شبا که گریه داری؟…تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا… واقعا کسی نبود جز محمود، که دیگر نبود…

تا وقتی محمود بود، فقط کافی بود پنج دقیقه تلویزیون را روشن کنیم تا سوژه طنز یک هفته‌مان جور شود… تلویزیون را خاموش می‌کردی و می‌رفتی مرکز شهر، می‌دیدی محمود برای سفر استانی و برای پانزدهمین بار به شهرمان آمده، میدان را بند آورده و دارد داد و هوار و سوژه‌سازی می‌کند…کلا ما طنزپردازها را یک ثانیه بیکار نگذاشت… از این دولت جدید که بخاری بلند نمی‌شود، تا کی چشم بدوزیم یک سخنرانی و مصاحبه‌ای انجام بدهد؟ تازه آنقدر با ادب و سوسول حرف می‌زنند که آدم می‌ماند چه چیز را باید تبدیل به طنز کند! این هم شد سخنرانی آخه؟ سخنران باید همیشه چهار تا (…) آب‌دار دم دست داشته باشد!هعععی…

یادش بخیر…آن روزهای خوب… برنامه یک روز محمود به این شرح بود؛
ساعت ۵: با صدای سوت قطاری که ترمز ندارد! از خواب می پرد – خوردن پنیر و نان جوین بر پلاسی مُندرس!
ساعت ۶: جلسه هیئت دولت و تصویب تاسیس ۱۲ کارگروه و منحل کردن۱۴ کارگروه دیگر، حذف درس ریاضی از مدارس به دلیل سخت بودن! وعزل نصفِ بیشتر وزرا در پایان همان جلسه!
ساعت۸: سفر استانی به کهنوج، جیرفت، بم و بیست شهر و روستا و آبادی دیگر- جمع‌آوری سه تریلی نامه – فرازهایی از سخنرانی محمود در این سفر: کی گفته مردم اینجا (…) جابجا می کنند؟؟ من کسانی که گفتند رو…(بییییب)
ساعت۱۰: سفر به نیویورک و حضور در سازمان ملل به همراه ۲۶۲ نفر از اقوام و بروبچِ محله {جلسه نبود، دربان سازمان ملل گفت:( محمود جان! تعطیله امروز!)، محمود هم سرفرازانه به میهن بازگشت}.
ساعت۱۱: محمود از شیشه هواپیما یک قبیله را آن پایین، در صحراهای آفریقا کشف می‌کند، با چتر نجات پایین پریده و وارد مذاکره می‌شود . ابراز امیدواری می‌کند که افزایش روابط دو کشور، باعث تاثیرات چشمگیری در جهان شود. در پایان به نشانه احترام به آن قبیله، صورتش را رنگ کرده و با نیزه دورآتش می‌چرخد.
ساعت۱۳: صرف ناهار به همراه  دوغ و چند عزل و نصب ساده در سطح فرمانداری‌ها
ساعت ۱۷: حضور در ۷۸ مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی
ساعت ۲۰: پای تلویزیون منتظر پخش ۲۰:۳۰ است (تخمه می‌خورد و ذوق زده است)
ساعت۲۳: مشغول خواندن رمان‌های تخیلی و روزنامه کیهان و ایده گرفتن برای برنامه‌ها و سخنرانی‌های فردا است.
ساعت ۲۴: محمود آرام خوابیده است (البته بعضی‌ها می‌گویند خودش را به خواب زده، نصف شب دوباره پا می‌شود و به فقرا کمک می‌کند)
واقعا این برنامه قابل مقایسه با برنامه دولت تدبیر است؟ واقعا ما طنز پردازها به کجا داریم می‌رویم آیا؟! سال می‌آید و می‌رود، نه کسی آبکش می‌شود، نه کسی فیلمی، چیزی لو می دهد، نه دروغ شاخ‌داری، نه هیجانی، نه کوفت و زهر ماری…ای بابا… اینم شد زندگی آخه؟ ما دیگه خسته شدیم از این وضع… تا کی چشم بدوزیم تا یک همایشی (مثل همایش دلواپسی!) راه بیاندازند؟ چرا مسئولین به نشاط مردم توجه و رسیدگی نمی‌کنند آخه؟

محمد پور رشیدی (محمد آذر)

ثبت دیدگاه